دانلود رمان طرح جادوی نگاهت از فاطمه مهراد
  • نام: طرح جادوی نگاهت
  • ژانر: طنز، عاشقانه، دانشجویی
  • نویسنده: فاطمه مهراد
  • صفحات: 777
نیلا، دختری با چشمانی پر از شرارت و دلی پر از زخم، برای انتقام از گذشته‌اش نقشه‌ای می‌کشه؛ نقشه‌ای که یک پسر مؤمن و آرام به نام امیریل رو به بازی می‌گیره. اما چیزی که نیلا نمی‌دونه اینه که این بازی انتقام، قراره جرقه‌ی یک داستان غیرمنتظره باشه... جایی که مرز میان دشمنی و دلدادگی کم‌کم رنگ می‌بازه.

موضوع اصلی رمان طرح جادوی نگاهت:

نیلا، دختری با چشمانی پر از شرارت و دلی پر از زخم، برای انتقام از گذشته‌اش نقشه‌ای می‌کشه؛ نقشه‌ای که یک پسر مؤمن و آرام به نام امیریل رو به بازی می‌گیره. اما چیزی که نیلا نمی‌دونه اینه که این بازی انتقام، قراره جرقه‌ی یک داستان غیرمنتظره باشه… جایی که مرز میان دشمنی و دلدادگی کم‌کم رنگ می‌بازه.

مقداری از متن رمان طرح جادوی نگاهت:

فشار دست هاش روی دستم رو بیشتر کرد و بو…سه ی ریزی روی موهام گذاشت و چندی بعد رسما داشتمتوی بغلش مچاله میشدم و نفس های تند امیریل بود که تو فضا میپیچید… ترسیده گفتم: من: امیریل چیکار کردی با خودت؟ چی دیدی آروم باش یکم. نفس نفس زنان با صورتی که تمام اجراش از ترس و عصبانیت نبض گرفته بود، نگران گفت: امیریل : نبودی… التماس… کردم… مرده… بودی… صورتش رو قاب گرفتم: من: خیلی خب عشقم، خیلی خب آروم باش . بدنت عین کوره ی آتیشه اروم بگیر داری میسوزی… نفس نفس زنان گفت: امیریل : باید… هرچه… زودتر… عمل… بشی… من: باشه عشقم، عمل میشم . من هیچوقت تنهات نمیزارم، همیشه پیشتم تو فقط آروم باش. امیریل : عمل میشی… عمل میشی. تکونی بهش دادم. رسما دیوونه شده بود! سیلی آرومی تو صورتش زدم. من: آروم بگیر گفتم عمل میشمم… امیریل من نمردم اینجام ببین اینجا کنار تو ام.

و محکم بغلش کردم. من: خودتو جمع و جور کن مرد من، بخدا تنهات نمیزارم… قول میدم. انگار یکم آروم شد که دیگه چیزی نگفت. بوسه ای به سرش زدم. و آروم دستمو پشتش کشیدم امیریل هم بدون مخالفت توی بغلم ولو شده بود و آروم نفس میکشید. من: ترسوندیم دیوونه. امیریل: هیچکس به اندازه ی من نترسید. و صورتش رو جلوی صورتم آورد و چشمای سرخش رو میخ چشمام کرد. شید عقب و من نفس نفس نگاهی بهش انداختم. خندید و همونطور که گونه ام رو نوازش میکرد، مشغول قربون صدقه رفتنم شد. خوشحال از اینکه آروم شده، خودمو توی بغلش قائم کردم که همون موقع تقه ای به در خورد و پسر جوونی وارد اتاق شد. متعجب بهش نگاهش میکردم و اونم بدون اینکه نگاهش رو ازم بگیره بهم نگاه میکرد. حس عجیبی بهش داشتم! من: ام… امیریل… ای.. این کیه؟ امیریل: قول میدی آروم باشی؟ مطیع سر تکون دادم و منتظر نگاهش کردم.

امیریل: نیلا این آقا پسر برادرته… با چشمای وق زده بود ناباور نگاهش کردم که با لبخند گفت: امیریل : نیما برادر توعه… دهنم عین ماهی باز و بسته میشد و نگاه متعجبم روی پسری قفل بود که حس میکردم غریبه نیست! حس میکردم دوستش دارم! _آبجی نیلای من… با این حرف حس کردم قلبم هری ریخت پایین . منو آبجی صدا زد؟ نفس نفس از هیجان و بهت میزدم. قدمی به سمت برداشت که بیشتر هیجان زده شدم. حس خوبی بود بعد از سال ها برادرت رو ببینی! آب دهنم قورت دادم و حالا نیما رو به روم وایستاده بود. کنارم نشست و من همچنان مسخ اون چشمای معصوم و مشکیش بودم. آروم و آهسته خودش رو به سمتم کشید و منو توی بغلش گرفت و عطر خوش بوش توی ریه هام پیچید… واقعا حس نابی بود. اینکه برادر واقعیت رو ببینی و آبجی صدات کنه! یاد متین افتادم! متینی که دلم براش لک زده بود.

درسته متین بهم میگفت آبجی یا آبجی کوچولو اما حسی که وقتی متین بهم میگفت ابجی با وقتی که نیما بهم گفت اصلا قابل مقایسه نبود. لبخندی زدم و دستمو دورش حلقه کردم و آروم گفتم: من: داداش نیما! با مهربونی با پشت دست روی گونه ام کشید و گفت: _جانم فرشته کوچولو. از نیما متنفر نبودم! عاشق برادری بودم که هنوز نیم ساعت هم نشده بود دیده بودمش! آروم خندیدم و گفتم: من: به نظرم داشتن یه برادر یکی از بهترین حس های ناب دنیاست! نیما لبخندی زد و گفت: _همینطور داشتن یه خواهر مثل تو! و چشمکی بهم زد. با صدای اهم اهم امیریل نگاهم رو از نیما گرفتم و به امیریل نگاهم رو دوختم. با اخم اومد جلو و رو به نیما گفت: امیریل: خب دیگه برو کنار نوبت منه، صاحب شدی. هی هیچی نمیگم. با این حرفش بلند زدم زیر خنده. امیریل داشت حسودی میکرد! نیما با خنده ای که سعی در مخفی کردنش داشت گفت: _نمیخوام

تبلیغات
اطلاعات رمان
  • نام: طرح جادوی نگاهت
  • ژانر: طنز، عاشقانه، دانشجویی
  • نویسنده: فاطمه مهراد
  • تعداد صفحات: 777
خرید رمان
60,000 تومان
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 101 بازدید
  • دیدگاه‌ها برای دانلود رمان طرح جادوی نگاهت از فاطمه مهراد بسته هستند
https://romanclub.ir/?p=14182
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
نظرات
ارسال نظرات برای این مطلب بسته شده است !
تبلیغات
موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.