عقل جزئی انسان در انباشت ورودیهای ذهن شکل میگیرد و هدایت ارگانسیم را در دست میگیرد. با توجه به عدم کنترل ورودیها آن هم بدلیل عدم شناخت از تاثیر گذاری هر آنچه که بر ذهن میرود بر شکل گیری عقل جزئی - تعارضات متعددی در بین ورودیها شکل میگیرد که در اثر بی توجهی به این تعارضات در طول زمان به یک بحران یا کلاف ذهنی تبدیل میشود. در این حالت دو راه پیش روی ارگانسیم گشوده میشود؛ یکی شناخت تک تک بدستکورها و پاک کردن یکی یکی آنها، و دوم اینکه پاک کردن کلی ذهن و یا به اصطلاح رفرش کردن آن. نویسنده اعتقاد بر این دارد که نمیتوان با پاک کردن تک تک بدسکتورها پردازشگر ذهن را سر و سامان دهیم بلکه باید تا آنجایی که میتوانیم به بهم ریختگی ذهنمان آگاه شویم تا آماده شویم برای حادثه بزرگ پاک سازی ذهن. از نظر نویسنده مطالعه یکی از ابزارهای قدرتمندی است برای آرام کردن ذهن. چنانچه جنس این مطالعه از جنس شناخت زوایای مختلف ذهن باشد با یک تیر دو نشان میزنیم هم ذهنمان را
آرام میکنیم و هم اینکه خواسته و ناخواسته آماده رهایی از دانستگی هایمان شویم