دانلود رمان آرا از فاطمه کاکاوند
  • نام: آرا
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فاطمه کاکاوند
  • صفحات: 72
آرا فقط یک هدف داره: درس، درس، و باز هم درس! اون دختریه که همیشه توی کلاس ساکت نشسته، نمره‌هاش عالیه و حواسش به هیچ‌چیز جز آینده‌ش نیست. اما وقتی شاهین وارد زندگی‌ش می‌شه، همه‌چی به‌هم می‌ریزه. پسر سمج و متفاوتی که انگار مصمم شده دنیای آروم آرا رو زیر و رو کنه. یه داستان از دل تردیدها، انتخاب‌ها و اولین لرزش‌های دل نوجوانی...

موضوع اصلی رمان آرا:

آرا فقط یک هدف داره: درس، درس، و باز هم درس! اون دختریه که همیشه توی کلاس ساکت نشسته، نمره‌هاش عالیه و حواسش به هیچ‌چیز جز آینده‌ش نیست. اما وقتی شاهین وارد زندگی‌ش می‌شه، همه‌چی به‌هم می‌ریزه. پسر سمج و متفاوتی که انگار مصمم شده دنیای آروم آرا رو زیر و رو کنه. یه داستان از دل تردیدها، انتخاب‌ها و اولین لرزش‌های دل نوجوانی…

مقداری از متن رمان آرا:

طبق عادت همیشگی خونه کسی نبود و خونه تقریبا تمیز شده بود و یه خرده کار مونده بود ک مامان میتونست تنهایی انجامش بده. منم رفتم آشپزخونه تا قبل ب دام افتادن چیزی بخورم و برم درسامو بخونم چون فقط دوماه مونده بود تا امتحانات نهایی پایانی. میخواستم شروع کنم از تابستون برای سال بعد کنکور درس بخونم و یه برنامه ریزی بلند مدت کنم. رفتم توی اتاق و اول از همه جاهارو جمع کردم و اتاقو جمع کردم لباس دیشبمو انداختم ک بعدا بدم مامان بشوره و شروع کردم ب خوردن لقمه شکلاتم و همزمان کتابامو میریختم روی زمین و در آخرم گوشیمو روشن کردم و چک کردم طبق معمول هیچ خبری از هیچ خری نبود و من از بی رل خودم عقاب ساختم. همینکه شروع کردم ب درس خوندن مامان وارد اتاق شد و گفت -بیدار شدی خواستم بگم نه شبگردی پیدا کردم توی خواب شکلاتم میخورمولی شیطون لعنتی رو لعنت کردم و گفتم

+جونم مامان جون کاری داری؟ -آره یکم تمیز کاری مونده پاشو انجام بده عزیزم من خسته شدم تنهایی شب میخوام زنگ بزنم آرمین اینا بیان شاید. ب فاطی اینام زنگ بزنم بستگی ب بابات داره بینم کی میاد خونه اگه دیر بیاد بهشون نمیگم +مامانم تو میگی خستم بعد میخوای مهمون دعوت کنی ول کن تو رو خدا منم درس دارم مامانی فردا صبحم مدرسه دارم -پاشو کلا کارا ده دیقس پاشو. بلند شدم چون میدونستم بی فایدس و بالاخره مامان برنده میشه پس گفتم سریع کارا رو تموم میکنم و میام پای درس کتابا رو همین طوری ول کردم و بلند شدم رفتم گوشی ب دست وارد آشپزخونه شدم ب مامان گفتم +چیکار کنم؟ -اول طی بکش بعدش دستمال کشی بعدم بیا سالاد. آبجی کوچیکه کارکن میشه قسمت دوم نگاهی به آرمان که میخندید و اینو میگفت کردم. +داداش چرا این موقع روز خونه ای؟؟ _آرمین مامان بابات زود میاد؟؟

آه یه ساعت دیگه خونس احتمالا -پس ب فاطی زنگ میزنم. من محکم زدم توی پیشونیمو رفتم پای گاز که مامان گفت خودم درست میکنم برو رد کارت سریع تموم کن. بعدم گوشیو گرفت به فاطی جونش زنگ زد طی رو کشیدم و به مرحله ی غول رسیدم و دستمال کشی رو شروع کردم و رفتم آشپزخونه ک دستمال رو بشورم آرمان گفت برات پیام اومد. رنگ از روم پرید فک کردم فهمید ولی نقاب خونسردی رو زدم و گفتم +ایرانسله داداش من کسیو ندارم مهم نیس. قبل اینکه حرفی بینمون رد و بدل شه رفتم توی سالن مطمعن بودم که کسی نیس کارا تموم شد و سالاد و در یخچال گذاشتم که دوباره صدای پیام گوشیم اومد. +مامان من برم پای درسم ده دیقه شد دو ساعت الان مهمونام بیان باید پذیرایی کنم – برو عزیزم. رمز گوشیو زدم پیام اول مال دوساعت پیش بود و نوشته بود اب دلر

فقط همین یک کلمه متعجب نگاهی چند باره به متن پیام کردم با عجله بیشتری پیام بعدی رو باز کردم ک نوشته بود دلربای خجالتی؟یا دلربای ترسو؟؟ با ترس نگاهی دوباره انداختم با هزار لحن خوندمش ولی هر کی بود میدونست من از آرمان میترسم تایپ کردم: شما؟ او سریع جواب داد: امیدوار شدم جواب دادی. انگار بهم برخورده باشه دیگه پیام ندادم یکم درس خوندم. ساعت هفت بودک مامان گفت پیراهن صورتیت رو بپوش و آماده شو مهمونا الانه بیان همیشه وقتی مهمون میومد من پیراهن بلند تا وسط ساق پام میپوشیدم با ساپورت جورابی مشکی موهامو شونه زدم موهام بلند بود و مشکی بافتم و انداختم پشتم و یه شال صورتی با خط های بنفش و سرخابی پوشیدم خیلی شیک شده بودم یه رژ صورتی ومداد مشکی کم رنگ برای خط چشم و ژل ابرو زدم خدارو شکر چهره ی خوبی داشتم.

اطلاعات رمان
  • نام: آرا
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فاطمه کاکاوند
  • تعداد صفحات: 72
خرید رمان
50,000 تومان
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 193 بازدید
  • دیدگاه‌ها برای دانلود رمان آرا از فاطمه کاکاوند بسته هستند
https://romanclub.ir/?p=13175
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
ارسال نظرات برای این مطلب بسته شده است !
موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.