دانلود رمان مربای پرتقال از بهار محمدی
  • نام: مربای پرتقال
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، طنز
  • نویسنده: بهار محمدی
  • صفحات: 738
سیاوش صرافیان، فرزند تبارزر و وقار، ۳ نام پدر برگرداند. شرافت خاندان صرافیان را پشت سر گذاشت و به کوچه‌های تنگ و تاریک جنوب پناه برد. جایی که عربده و لطی، تاج و تخت تازه‌اش شد. می‌توانست وارث باشد، اما نخواست. انتخاب کرد که گم شود. و چه به موقع، نجات‌دهنده‌های آمدند. سوگند آریانفر، وکیلی جوان، با چشمانی تیزبین و دلی پر از باور. آمده بود تا سیاوش را از منجلابی که به دست خود ساخته بود، بیرون بکشد.

موضوع اصلی رمان مربای پرتقال:

سیاوش صرافیان، فرزند تبارزر و وقار، ۳ نام پدر برگرداند. شرافت خاندان صرافیان را پشت سر گذاشت و به کوچه‌های تنگ و تاریک جنوب پناه برد. جایی که عربده و لطی، تاج و تخت تازه‌اش شد. می‌توانست وارث باشد، اما نخواست. انتخاب کرد که گم شود. و چه به موقع، نجات‌دهنده‌های آمدند. سوگند آریانفر، وکیلی جوان، با چشمانی تیزبین و دلی پر از باور. آمده بود تا سیاوش را از منجلابی که به دست خود ساخته بود، بیرون بکشد.

مقداری از متن رمان مربای پرتقال:

سر دوران افتادهاش را به پشتی مبل تکیه میدهد و بیحال به هیاهوی دوتا شدهی جلوی رویش زل میزند. سوگند یک لیوان آب پر میکند و تمامش را یک جا سر میکشد. با ترس به سیاوش نگاه میکند. تازه چند روز بود که سیاوش حرف احمقانه اش را فراموش کرده بود و مثل سابق رفتار میکرد. با حرف امشب متین، کی دوباره قرار بود صلح کند خدا میدانست. متین کنجکاو میپرسد: – پسره رو میشناختی؟ با عصبانیت نگاهش میکند. توانایی جویدن خرخره اش را در لحظه دارد. متین جبهه میگیرد: – چته؟ خودت گفتی هرکی اومد بگم دوست دخترمی تا اذیتت نکنن امشب! سوگند بی اختیار می نالد: – از کجا باید میدونستم سیاوش میاد تو این خراب شده؟ متین میپرسد: – چیکارته؟ گیج نگاهش میکند. لب میزند: -خودمم نمیدونم. فقط میدونم الان تا یه ماه باز غیضم میکنه. متین چرخی به چشمانش میدهد.

و با گفتن: – خدا شفات بده! از سوگند جدا می شود. سوگند که از دید سیاوش خودش را خارج کرده بود، با دیدن چشمان بست هاش، کمی جلو میرود و با ایما و اشاره به آرش میگوید کنارش بیآید. آرش به دور و برش نگاه میکند. سوالی به خودش اشاره میزند: – من بیآم؟ سوگند عاقلانه درسفیه نگاهش میکند. آرش از جایش بلند میشود و با طمأنینه سمتش میرود. نیشخند میزند. نرسیده تکه اش را میپراند: – بهبه! خانوم متأهل و متهعد. سوگند با صورت مچاله می گوید: – مرگ. سیاوش چی میگفت؟ آرش چنگی به موهایش میزند و خونسرد جواب میدهد: – هیچی. گفت با دوست پسرت اومدی. – دوستپسر سر قبرم؟ آرش دودل میگوید: – منم گفتم هیچکس خر نمیشه بیاد تو رو بگیرهها؛ ولی این داداشمون اصرار داشت یکی خر شده. سوگند با پایین موهایش بازی میکند. – متین هم دانشگاهیم بود.

دانلود رمان صحرای ویرانگر از فرشته تات شهدوست

امروز کلی اصرار کرد گفت مهمونی داره منم بیام. دیگه حوصله م سررفته بود اومدم. بهش گفتم هرکی اومد بگه دوست پسرمه تا مزاحمم نشن! قهقهه ی آرش بلند میشود. به سیاوش لش کرده نگاهی میاندازد و با خنده میگوید: – طفل معصوم پس الکی خودشو به چوخ داد؟ سوگند نگران میپرسد: – حالش بده؟ – الکل خورد. سیگار هم کشید. آرش را بیاختیار سرزنش میکند: – پس تو اونجا چی بودی که گذاشتی بخوره؟ چشم آرش گرد میشود. – ببخشید؟ حالا یه چیز هم بدهکار شدم؟ جنابعالی بی هماهنگی دوست پسردار میشی. با دست به سیاوش اشاره میزند و ادامه میدهد: – اون مرتیکه ملعون یهو آمپرش میچسبه فرق عن و گوشت کوبیده رو تشخیص نمیده. شات ودکا تکیلا رو جا آب میره بالا. ایندفعه به خودش اشاره میکند: – حالا یهویی من مقصر شدم؟ فقط چپچپ نگاهش میکند.

دانلود رمان طاغوت از دلیار

سیاوش یک ضرب سرش را بلند میکند و گیج به سوگند خیره میشود. سوگند میگوید: – من میرم پیش سیاوش. از وسط سالن که میخواهد رد شود، ناگهان چراغ ها خاموش میشود و آهنگ تانگو پخش میشود. با چشم گرد به بلبشوی مقابلش نگاه میکند. عسلی های خمار شدهی سیاوش، کنجکاو حرکات سوگند را دنبال میکند. از بخت بد، قبل از اینکه خودش را از پیست رقص خارج کند، پسری مست و پاتیلتر از سیاوش، دستش را دور کمر سوگند حلقه میکند. آرش که ریز به ریز صحنه ها را نظاره میکرد، با دیدن اتفاقی که افتاد، لبش را محکم گاز می گیرد. – تو دیگه مردی سوگند. خدابیامرز شدی. سیاوش طوری بلند میخندد که سرش به عقب پرت می شود. نیکوتین و الکل اثرش را خیلی زودتر از تصور روی خون تمیز سیاوش گذاشته. بلندبلند می گوید: – فقط واسه ما ادا تنگاس. مظلوم نمایی و اشک و آهش واسه ماست.

اطلاعات رمان
  • نام: مربای پرتقال
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، طنز
  • نویسنده: بهار محمدی
  • تعداد صفحات: 738
خرید رمان
50,000 تومان
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
  • admin
  • 281 بازدید
  • دیدگاه‌ها برای دانلود رمان مربای پرتقال از بهار محمدی بسته هستند
https://romanclub.ir/?p=13051
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
ارسال نظرات برای این مطلب بسته شده است !
موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.