کتاب احتراق بمب یا دزد ظریف اثر موریس لبلان
  • نام: احتراق بمب یا دزد ظریف
  • ژانر: معمایی
  • نویسنده: موریس لبلان
  • صفحات: 208
دانلود کتاب احتراق بمب یا دزد ظریف pdf اثر موریس لبلان بدون سانسور نام کتاب: احتراق بمب یا دزد ظریف نام نویسنده: موریس لبلان ژانر اصلی کتاب: معمایی زبان کتاب: فارسی سال انتشار: اردیبهشت 1404 تعداد صفحات: 208 معرفی کتاب احتراق بمب یا دزد ظریف پل دلروز دستی به پیشانی خود نهاد و رو به مادموازل الیزابت نمود و گفت: راستی هیچ باور می کنی که من در ...

دانلود کتاب احتراق بمب یا دزد ظریف pdf اثر موریس لبلان بدون سانسور

نام کتاب: احتراق بمب یا دزد ظریف

نام نویسنده: موریس لبلان

ژانر اصلی کتاب: معمایی

زبان کتاب: فارسی

سال انتشار: اردیبهشت 1404

تعداد صفحات: 208

معرفی کتاب احتراق بمب یا دزد ظریف

پل دلروز دستی به پیشانی خود نهاد و رو به مادموازل الیزابت نمود و گفت: راستی هیچ باور می کنی که من در یکی از نقاط فرانسه در برابر او ایستادم و حتی با چشم خود او را دیدم. الیزابت با نگاه عاشقانه ای که اختصاص به حالت یک زن نسبت به خود داشت، تبسمی نمود و این تبسم حاکی از آن بود که هر چه از دهان محبوب خارج شود، برای او لذت بخش خواهد بود، لبهای خود را آرام و بی صدا به حرکت آورد و گفت: “راست است شما گیوم دوم امپراطور آلمان را در خاک فرانسه ملاقات کرده اید.” جواب داد بلی من با چشمان خود او را دیدم و هرگز نمی توانم این خاطره را فراموش کنم و همیشه در برابر نظرم مجسم است. اما زمان این ملاقات دور است…

خلاصه کتاب احتراق بمب یا دزد ظریف

تمام مجروحین ومقتولین را بنظر آورد هر یک از برای او داغ دردناکی بود که سراپای او را بشدت میلرزاند بعد در زیر لب گفت: ای بی غیر تها … ای قاتلها بر نارد گفت تو مطمئن هستی که این زلفهای الیزابت است ؟ جوا بداد بله او هم مثل این دو نفر کشته شده این د نفر خدمتکار مادموازل هستند. آه این بد ذاتها چه عمل شومی را انجام داده اند بعد چند قدم بطرف درختها رفته یک جوان آلمانی را دید که خودشرا بین تنه دو درخت پنهان کرده است دست خود را بطرف او دراز کرده میخواست از او سئوال کند که و آن بین کلنل خودش را باو رسانده گفت خیلی خوب مسیو دلروز حالا چکار می کنید؟

جواب داد جناب کنل آه اگر میدانستی که چه شده .. آه از این بد بختی . بعد چند قدم بطرف رئیس خود جلو رفته در حالیکه تفتک خود را بدست گرفته بود با صدای محزونی گفت آه جناب کلنل آنها او را کشته اند آنها زنم را بصلیب کشیده اند . . به بینید این است که بین درختها بسته شده بخدا که من از زندگانی سیر شده ام برنارد جلو آمده گفت پل بی جهت وقت را تلف نکنیم باید انتقام کشید زود چرا معطل ایستاده ای پل ابدا نمی فهمید چه میشود با صدای پر طلا طمی که آثار خون آن هویدا بود.

جواب داد: او را کشته اند دیگر با چه امیدی اقدام کنیم .. بعد چند قدم عقب رفته گفت برویم من مطیع اوامر شما خواهم بود ده دقیقه بعد همگی از آن قصر حرکت کرده بسایر دسته ملحق شدند و به همان چهار راه جنگل رسیدند که در زمان سابق پدرش را کشته بودند اندکی دورتر از درب همان کلیسیای کوچک در جنب دیواریک سوراخ وسیعی برای ورود خروج حفر کرده بودند.

پل با صدای خنده آوری گفت احمقها می خواهند فرار کنند شاید خیال کرده اند که ممکن است در این وقت تنگ از موقع استفاده برند. برنارد فریاد زد نگاه کن ببین میخواهند چطور فرار کند از پشت درختهای جنگل یک اتومبیل سنگینی جلو میرفت و درون آن پر از سربازان آلمانی بود آیا اتومبیل میخواست بچه نقطه برود ؟ … کم کم بانتهای صف درختها رسید در بین آنها یک افسر بلند قامتی که دارای شنل درازی بود دیده میشد که رولورش را بدست گرفته و در معنی میخواست از اتومبیل خود با همان اسلحه دفاع کند.

اطلاعات رمان
  • نام: احتراق بمب یا دزد ظریف
  • ژانر: معمایی
  • نویسنده: موریس لبلان
  • مترجم: عنایت الله شکیباپور
  • تعداد صفحات: 208
  • منبع تایپ: wikiroman.ir
لینک های دانلود
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=12703
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.