دانلود رمان پرنیان شب از پرستو س
  • نام: پرنیان شب
  • ژانر: عاشقانه، تخیلی، خون آشامی، ومپایر
  • نویسنده: پرستو س
  • صفحات: 2372
هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یه خالکوبی کوچیک بتونه کل دنیامو بهم بریزه... یه روز صبح بیدار شدم و اون نقش عجیب رو روی کتفم دیدم. از همون لحظه، انگار همه‌چیز تغییر کرد. گذشته‌ی خانوادم، رازهایی که هیچ‌کس جرأت گفتنشو نداشت، و دنیایی که از عشق‌های مرگ‌بار بود، قدرت‌هایی فراموش‌شده بودند و خون‌هایی که هنوز جاری‌اند... اسم این دنیا «پرنیان شب» است. و من؟ من حالا بخشی از اونم...

موضوع اصلی رمان پرنیان شب:

هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یه خالکوبی کوچیک بتونه کل دنیامو بهم بریزه… یه روز صبح بیدار شدم و اون نقش عجیب رو روی کتفم دیدم. از همون لحظه، انگار همه‌چیز تغییر کرد. گذشته‌ی خانوادم، رازهایی که هیچ‌کس جرأت گفتنشو نداشت، و دنیایی که از عشق‌های مرگ‌بار بود، قدرت‌هایی فراموش‌شده بودند و خون‌هایی که هنوز جاری‌اند… اسم این دنیا «پرنیان شب» است. و من؟ من حالا بخشی از اونم…

مقداری از متن رمان پرنیان شب:

کلافه در کمدو باز کردم همه لباس ها مرتب تو کمد آویزون بود … لابد من خواب بودم کیان لباس هامونو مرتب کرده دستش درد نکنه … لباس هایی که آورده بودیم هر کدوم برای یه مراسم خاص بود جز یه پیراهن مشکی ساده که مهناز خودش گذاشته بود برای مراسم خارج از برنامه تو اتاق ساعت نبود بدونم چقدر وقت دارم فقط از رنگ آسمون مشخص بود دم غروبه لباسو پوشیدمو کفش مشکی پاشنه بلندی که آورده بودم رو هم پام کردم. دور کمر لباس و سر شونه اش گیپور کار شده بود. اما پشتش و رو کتفم کامل بسته بود و خالکوبیم پیدا نبود پیراهن تا بالای زانوم بود و حسابی کوتاه بود.

یکم چرخیدم جلو آینه تا برای موهام ایده بگیرم یه فکری به ذهنم رسید . نشستم جلو میز آرایش موهامو شونه کردمو محکم بالای سرم بستم. از پهلو به خودم نگاه کردم هنوز یه چیزی کم بود …. شروع به بافتن موهای جمع شده ام کردم وقتی تموم شد خودمم راضی بودم . یه آرایش ملایم و کار تمومه … از قبل حواسمون به خوراک مینو نبود وگرنه میتونستیم با خودمون هر چیزی که لازمه بیاریم … درسته تو اینجور مراسم ها غذای غیر خون هم سرو میشه اما چون همیشه زیاد مورد توجه ما قرار نمیگیرن، غذات خوردن مینتو تو چشم میاد. تو عمرم از آشپزخونه دزدی نکرده بودم که اونم بخاطر مینو انجام شد.

فقط کافی بود لو برم … آبرو ریزیش در حدی بود که نمیشد بهش فکر کرد با یه ظرف از تمام چیزهای قابل خوردن داخل آشپز خونه برگشتم اتاقمون مینو جلو میز آرایش نشسته بود با ورودم برگشت سمتم و بلند شد … تو اون لباس مشکی کوتاه بدن سفیدش میدرخشید . زیادی خواستنی شده بود ظرفی که آورده بودمو گذاشتنم رو میز و رفتم سمتشو گفتم “این چیه پوشیدی مینو ؟ ” “زشته ؟ ” نگاهم رو صورت بی نقص و لب ها سرخش ثابت شد . “نه … زیادی خوشگل شدی … ماشین پلیس مداوم چراغ میداد کیان سرعتشو کم کرد و گفت “از تو داشبرد دو تا پاکت که روش نوشته کیان و مینو رو در بیار”

سریع داشبردو باز کردم و بین پاکت هایی که هر کدوم اسم یه نفر بود اسم خودم و کیانو بیرون آوردم. کیان پارک کردو پاکتی که روش نوشته بود کیان رو برداشت بازش کردو از توش مدارکشو بیرون آورد . پاکتو گذاشت زیر صندلی و رو به من گفت “اگه مدارک تو رو خواستن از تو این پاکت بده … هیچ حرفی هم نزن…” سر تکون دادمو از آینه بغل نگاه کردم ماشین پلیس پشت سرمون پارک کرد و یه نفر از توش پیاده شد با پیاده شدنش همون حس تورم و سوزش خالکوبیم برگشت بازو کیانو گرفتمو آروم گفتم “خالکوبیم…” “مطمئنی ؟” “آره” … کیان سریع پنجره سمت منو بالا داد و گفت “تا مجبور نشدی از ماشین پیاده نشو”.

اطلاعات رمان
  • نام: پرنیان شب
  • ژانر: عاشقانه، تخیلی، خون آشامی، ومپایر
  • نویسنده: پرستو س
  • تعداد صفحات: 2372
لینک های دانلود
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=6228
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.