دانلود رمان کلاکت 1 از سروناز روحی
دانلود رمان کلاکت 1 از سروناز روحی موضوع اصلی رمان کلاکت 1 : عشق و بازیگری.   مقداری از متن رمان کلاکت 1 : ساسان همانطور که از گوشه ی چشم نگاهش میکرد با لحن قلدرانه ای پرسید: چطور؟ -هیچی . حس کردم داره ازت، ازم تحقیق میکنه ! ساسان نگاهش دوستانه تر شد و گفت: چیه مگه؟ راستین دستش را لای موهای ساسان فرستاد وگفت: هیچی . ...

دانلود رمان کلاکت 1 از سروناز روحی

موضوع اصلی رمان کلاکت 1 :

عشق و بازیگری.

 

مقداری از متن رمان کلاکت 1 :

ساسان همانطور که از گوشه ی چشم نگاهش میکرد با لحن قلدرانه ای پرسید: چطور؟
-هیچی . حس کردم داره ازت، ازم تحقیق میکنه !
ساسان نگاهش دوستانه تر شد و گفت: چیه مگه؟
راستین دستش را لای موهای ساسان فرستاد وگفت: هیچی . دختر خوبیه .
ساسان با لحن آرامی گفت: حالا چی پرسید؟
راستین نگاهی به صورت ساسان انداخت که کم کم داشت به حالت طبیعی برمیگشت و گفت: پرسید زن داری …
ساسان زود پرسید: تو چی گفتی؟
راستین با نیشخندی جواب داد : گفتم کجای کاری طرف دو تا بچه داره !
و قبل از اینکه ساسان حمله کند از اتاق بیرون دوید که همزمان شد با صدای زنگ آیفون ، جلوی آیفون ایستاد و با خنده گفت: حلال زاده است .
ساسان با هول خودش را به داخل سالن انداخت و با تته پته گفت: گل… گلنازه؟
راستین با اخمی و پوزخند همزمانی رو به ساسان گوشی را برداشت ودرحالی که نگاهش پر از طعنه بود توی گوشی گفت: بیا بالا الف – امانی . چهارده دقیقه دیر کردی !
ساسان به سرویس بهداشتی رفت و آهو با نفس نفس از پله ها بالا آمد ، راستین از جلوی در کنار رفت و با بادی که به غبغبش داده بود غر زد: شد پونزده دقیقه !
آهو لبش را گزید وگفت: به خدا پارک کرده بودم پارکبان گفت اول پول بده خرد نداشتم سر اون کلی طول …
راستین میان کلامش توپید: همیشه انقدر مفصل توضیح میدی …
و قبل از اینکه آهو جوابش را بدهد ، راستین شانه ای بالا انداخت وگفت: تو رمانت هم زیاد مونولوگ میگفتی ! هی توضیح پشت توضیح .
آهو اخمی کرد .قبلش از دو تا یکی بالا آمدن پله ها هنوز تند نبض میزد، مطمئن نبود الان جواب بدهد یا اجازه بدهد نفسش جا بیاید . با اشاره ی راستین روی مبلی که دفعه ی قبل رویش نشسته بود قرار گرفت و درحالی که دستهایش را دور زانویش قلاب میکرد گفت:
-شما که کل داستان منو تغییر دادید . کل توضیحاتشو حذف کردید . بازم میخواین عوضش کنید دارید مقدمه چینی میکنید؟ اون دفعه تو نقدتون بهم نگفتید توضیح زیاد میدم. نکنه باز حذفش کردید؟
راستین لبخندی زد و خواست حرفی بزند که دوباره صدای زنگ آمد ، ساسان با تعجب از سرویس بیرون آمد و با سلام آهو مواجه شد.
در جوابش سری تکان داد و رو به راستین پرسید : دیگه به کی گفته بودی ؟
راستین درب را باز کرد و با طعنه گفت: دوستت اومد .
ساسان درحالی که با جیب های پشت جینش خشک میکرد ، متعجب سوال کرد: کی ؟
-گلناز .
ساسان با لبخند کش آمده ای گفت: گلی ؟ مگه اونم گفته بودی.
راستین بهت زده لب زد: گلی ؟ از کی تا حالا ؟
ساسان ضربه ای به شانه اش زد و گفت: بالاخره که چی … من مجرد اون مجرد! پولدار خوشگل…. خانم ! نجیب… هنرمند . همکار .
راستین چشمهایش را به حالت نرمال نگه داشت و درحالی که به تیغه ی کنار در تکیه داده بود لب زد: پولدار صفت نیست …
ساسان با خنده گفت: یه ویژگی مثبته !
-ویژگی مثبت کثیفیه !
ساسان نیشخندی زد و گفت : من ترجیح میدم از کلمات کثیف استفاده کنم .
راستین متاسف نگاهش کرد و با تشر گفت: دستهاتو بشور ، برو یه چایی جور کن .
ساسان غر زد: همین الان شستم!
راستین کفری توپید: با اون دستهایی که دستگیره ی در سرویس رو بستی و با شلوارت خشک کردی چایی دم نکنی ها ! میخوای اینجوری چای دم کنی کلا دم نکن !

 

 

مطالب مرتبط:

دانلود رمان خانم کوچولو از سروناز روحی

دانلود رمان لیست از سروناز روحی

دانلود رمان نبض خاموش از سروناز روحی

دانلود رمان پادساعتگرد از سروناز روحی

تبلیغات
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=4728
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.