نحوه دانلود رمان برایم بمان
نحوه دانلود رمان برایم بمان معرفی رمان برایم بمان : رمان برایم بمان روایت دختر جوان و ثروتمندی به نام ونوس است که برخلاف خواسته‌ی خانواده به شهری که در دانشگاهش قبول شده، می‌رود. عشق لطیف و جذابی که در داستان نگارش شده،‌ قابل چشم پوشی نیست. شخصیت‌ها باور پذیر و هر کدام در جایگاه خود محق هستند. از منظر منطق هم ...

نحوه دانلود رمان برایم بمان

معرفی رمان برایم بمان :

رمان برایم بمان روایت دختر جوان و ثروتمندی به نام ونوس است که برخلاف خواسته‌ی خانواده به شهری که در دانشگاهش قبول شده، می‌رود. عشق لطیف و جذابی که در داستان نگارش شده،‌ قابل چشم پوشی نیست. شخصیت‌ها باور پذیر و هر کدام در جایگاه خود محق هستند. از منظر منطق هم نمی‌توان منکر نگارش بانو سلیمانی شد. قلم نویسنده، شیوا و روان می‌باشد و ایشان توانسته به خوبی از پس شخصیت پردازی‌ بربیاید. این رمان در سال‌های پس از انتشار با استقبال بی‌نظیری روبه رو شده و به چاپ های بالاتر رسیده است. رمان در ژانر عاشقانه، اجتماعی و خانوادگی‌ نگارش شده است. این رمان با 418صفحه، در سال1383 از نشر شقایق منتشر شده است.

 

مقدمه رمان برایم بمان :

شب است و من تنها روی پله حیاط نشسته ام و به آسمان پرستاره چشم دوخته ام. نسیم خنکی صورتم را نوازش می دهد و آرامش خاصی را به دلم هدیه می کند. به چادر سیاه شب چشم می دوزم و سعی می کنم روی برگه سفید کاغذ بنویسم آن چه را که تمام فکر و ذهنم را مشغول خود کرده. صدای گریه آرام نازنین کودکم در فضا می پیچد به سرعت به داخل اتاق می روم و دختر کوچکم را که ثمره یک عشق پاک است به آغوش می کشم و او را همراه خود به حیاط می برم. نسیم خنک به صورت چون ماه او می خورد و لبخند نازش تمام خستگی را از تنم بیرون کرده و حس نوشتن را در من زنده می کند. کاغذ را بار دیگر برداشته و می نویسم و می نویسم… دلم می خواهد همه و همه بخوانند داستان عشقم را عشقی که تمام شدنی نیست. عشقی که روز به روز بر شدت آن افزوده می شود. عشقی که نباید آن را با عشق های کذایی دوره تحصیل اشتباه گرفت. عشقی از روی عقل و شعور. دلم می خواهد بنویسم. انقدر بنویسم تا پیر این راه شوم. دلم می خواهد صدا بزنم. با تمام وجود صدا بزنم که بیائید و ببینید که رسم عاشقی چیست؟ وفا تا کجای خانه های ما جا دارد و محبت در پیچ و خم کدام کوچه های خلوت و تاریک گم شده است؟ من می خواهم از همان عشق حقیقی بنویسم. ( از آبی عشق تا خاکستری جدایی.)
فهیمه سلیمانی

 

خلاصه رمان برایم بمان :

این رمان داستان دختری به نام ونوس است. او تنها دختر خانواده‌ای متمول، در دانشگاه یکی از شهرستان‌ها پذیرفته می‌شود و برخلاف میل خانواده، برای نام نویسی راهی آن شهر می‌گردد. اما در بین راه بر اثر گردباد، قطار از حرکت باز می‌ماند و ونوس در طول این سفر با جوانی که کاپیتان تیم ملی بسکتبال است آشنا می‌شود و…

 

مقداری از متن رمان برایم بمان :

ونوس به سرعت به سمت کیوسک های تلفن رفت و گوشی را برداشت و شماره گرفت. چند ثانیه بیشتر طول نکشید که صدای پریسا از پشت گوشی به گوش رسید.
ـ بفرمائید.
ـ سلام پری جون.
ـ ای بی معرفت خوب ما رو کاشتی. معلوم هست کجایی؟ یک ساعته که منتظرم.
ـ هنوز که ساعت هفت صبحه مگه قرار ما…
ـ شوخی کردم معلوم هست این ساعت روز چرا منو از خواب بیدار کردی؟ این همه سر و صدا چیه؟
ونوس به پشت سر نگریست. فرودگاه بسیار شلوغ بود و مردم با دسته گل های زیبا به انتظار ایستاده بودند.
ـ من فرودگاه هستم.
پریسا با تعجب گفت: فرودگاه برای چی؟
ـ عمو دیشب آخر شب تماس گرفت و گفت امروز ساعت ۶ صبح تهرانه.
صدای فریاد پریسا در گوش پیچید:
ـ راست می گی؟ وای چقدر عالی! پدرام هم میاد؟
ونوس لبخندی بر لب راند و پاسخ داد:
ـ بله خانم. نامزد شما هم می یاد نگران نباش.
پریسا خود را به دلخوری زد و گفت:
ـ معلومه چی می گی؟ اگر آقا پدرام شما خبر دار بشه که تو به همین راحتی اونو به من بخشیدی می دونی چقدر از دستت دلخور می شه؟
ونوس پس از مکث کوتاهی گفت:
ـ خیلی دلش بخواد. مثل تو کجا می تونه پیدا کنه؟
بار دیگر صدای خنده پریسا در گوشش پیچید:
ـ اما چقدر اونجا شلوغه. همیشه که…
ونوس بارد دیگر به پشت سر نگریست.
ـ اینجا به بلاکارتهایی زده‌ان ظاهراً قراره با همین پرواز بچه های تیم ملی بسکتبال از اتریش بیان. فکر می کنم بیشتر شلوغی به خاطر همینه مردم برای استقبال از اون ها ازدحام کردن.
صدای بلندگو در فضا پیچید:
ـ پرواز شماره ۵۱۸ تهران وین…
و بقیه کلمات در هیاهوی مردم گم شد.
ـ خب پریسا جون ظاهرا هواپیما نشست من باید برم.
پریسا با هیجان همیشگی گفت:
ـ باشه برو اما یادت نره زود تلفن بزنی و برام یکی چه اتفاقهایی افتاده.
ـ باشه خداحافظ.
ونوس گوشی را بر جای خود گذاشت و به سمت پدر و مادرش بازگشت. پدر همیشه خونسردش تقریباً عصبی به نظر می رسید و مرتب به ساعت مچی اش نگاه می کرد. و نوس با قدمهای آرام به سمت ما در رفت و آرام در گوشش زمزمه کرد.
ـ چرا پدر انقدر عصبیه ؟
به جای مادر آقای آتشین رو کرد به دخترش و جواب داد:
ـ این گلفروشی من هم مثل همیشه بدقولی کرده. چند دقیقه دیگه برادرم می رسه و ما با دست خالی…
ـ اوناهاش بابک اومد.
ونوس به سمتی که مادرش می نگریست نگاه کرد و دست گل زیبایی را در دست آقای صیادی گلفروش مشاهده کرد.
ـ چقدر هم زیباست!
و نوس به مادر نگریست و لبخندی بر لب راند. بیشتر کسانی که به استقبال آمده بودند توجه شان به دسته گل آنها معطوف شده بود. بار دیگر صدای بلند گو بلند شد. و بعد از آن از پشت در شیشه ای اندام بلند ورزشکاران تیم ملی نمایان شد. مردم به سرعت به سمت درهای اصلی دویدند و مرتب شعار می دادند و دسته گلهای فراوان نثار بچه های تیم ملی می کردند. ونوس کمی خود را عقب کشید و با دقت به مردمی که سعی در بلند کردن پسرهای قد بلند تیم داشته نگریست. صدای هورا و کف زدن بلند بود. آقای آتشین دستی به داخل موهای جوگندمی خود فرو کرد و با بی حوصلگی گفت:
ـ از این جمعیت پیداست که یکی دو ساعتی معطل خواهیم شد.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان برایم بمان :

رمان برایم بمان از طریق انتشارات شقایق و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی فهیمه سلیمانی :

فهیمه سلیمانی متولد آبان ماه سال 1357، نویسنده رمان و فیلم‌نامه نویس ایرانی می باشد. ایشان مدرک کارشناسی کارگردانی سینما دارد و فارغ التحصیل دوره عالی فیلمنامه نویسی از حوزه هنری است. فهیمه سلیمانی نه تنها از نویسندگان موفق از سال ۱۳۷۹ تا کنون است، بلکه نویسنده فیلمنامه بسیاری از فیلم‌های موفق، و همچنین تهیه کننده ی بسیاری از آن فیلم های سینمایی و سریال های به نام می باشد. این نویسنده بیشتر در ژانر عاشقانه، اجتماعی و خانوادگی قلم می‌زند.

 

آثار فهیمه سلیمانی :

رمان شبگرد – انتشارات شقایق
رمان دیوار شیشه ای – انتشارات شقایق
رمان قصر یخی – انتشارات شقایق
رمان رایکا – انتشارات شقایق
رمان بغض تنهایی – انتشارات هژبر
رمان چشم های بارانی – انتشارات شقایق
رمان برایم بمان – انتشارات شقایق
رمان دوشیزه– انتشارات شقایق
رمان لولی وش – انتشارات علی
رمان پامنار ـ انتشارات علی

تبلیغات
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=4380
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.