توضیحات
دانلود کتاب حاصل عمر pdf اثر ویلیام سامرست موام بدون سانسور
نام کتاب: حاصل عمر
نام نویسنده: ویلیام سامرست موام
ژانر اصلی رمان: تاریخی
زبان رمان: فارسی
سال انتشار: فروردین 1404
تعداد صفحات : 270
معرفی کتاب حاصل عمر
این کتاب، نوعی خودزندگینامه است، اما نه از آن دست که صرفاً به روایت خاطرات بپردازد. حاصل عمر ، اثری اعترافگونه است که بدون افشای جزئیات خصوصی، ما را به دنیای درونی سامرست موآم، نویسنده بزرگ قرن بیستم، دعوت میکند. موآم این کتاب را در شصتوچهار نوشت؛ زمانی که تجربه، پختگی و نگاه فلسفیاش به زندگی و هنر است، میتوان به مسیری که میداد، نگاهی عمیقتر کرد. او در این اثر، درباره سبک نوشتن، هنر، ادبیات، فلسفه و نمایش میاندیشد و در عین حال، اطلاعاتی در مورد فرآیند خلق آثاریاش در اختیار خواننده میگذارد. از خاطرات دوران کودکی گرفته تا موفقیت های اولیه در تئاتر، و سپس گذر از نمایشنامهنویسی به دنیای داستاننویسی، موآم صادقانه از تجربیات میگوید و در بخشهایی نیز به سفر و فلسفه بر اندیشه و آثارش میپردازد. این کتاب، خوانشی لذتبخش برای علاقهمندان به زندگی نویسندگان بزرگ و پشتصحنهای ادبیات معاصر است.
خلاصه کتاب حاصل عمر
از یکصد سال کسان من بامور حقوقی اشتغال داشته اند . بر طبق فرهنگ بیوگرافی ملی، پدر بزرگم یکی از دو نفر پایه گذاران انجمن مشترک قانون بود و در فهرست کتابخانه بریتیش میوزیوم British Museum صورت بالابلندی از آثار وی در زمینه قانون ، درج است وى تنها یک کتاب نوشت که این خصوصیت را نداشت و آن مجموعه مقالاتی بود که به جلات وزین روز داده بود و بعد آن را ، بحساب خودش از روی بزرگ منشی ، بدون نام منتشر ساخت. زمانی این کتاب در اختیار من بود. صحافی اش پاکیزه و جلدی از چرم گوساله داشت ، ولی من هر گز آن را نخواندم و بهمین جهت هم نتوانستم نسخه ای از آنرا نگهداری کنم، ولی آرزو میکنم ای کاش آنرا خوانده بودم ، چه از روی آن میتوانستم پی ببرم.
که او چگونه آدمی بوده است. محل سکونت وی سال ها در چانسری لین Chancery Lane قرار داشت ، زیرا وی دبیر انجمنی که خود پایه گذار آن بود؛ شده بود و چون باز نشسته شد و بخانه ای در کنینگتون گور Kensingtkn Gore که مشرف بیک باغ ملی است ، نقل مکان کرد، یک سینی و یک سرویس چای خوری و قهوه خوری و بشقاب های میوه خوری و پیش دستی از نقره با و هدیه شد که چندان وزین و پر نقش و نگار بود که از آن پس حفظ آن ها همیشه موجب تشویش باز ماندگانش بوده است . حقوقدان پیری را که در کودکی میشناختم برایم نقل میکرد که روزی بعنوان یک دستیار قضائی از او دعوت شده بود تا با پدر بزرگم شام بخورد پدر بزرگم قطعه ای از گوشت را جدا میکند.
و بعد پیشخدمتی یک بشقاب سیب زمینی که با پوست پخته شده بود باو میدهد ، کمتر چیزی بقدر سیب زمینی با پوست آب پز شده همراه با کره فراوان و فلفل و نمک، خوشمزه است. ولی گویا پدر بزرگم این عقیده را نداشته و از جایش که در بالای میز قرار داشته است بلند میشود و سیب زمینی ها را یک بیک از بشقاب بر میدارد و هر یک را بسمت یکی از عکس های روی دیوارها پرتاب میکند. سپس بدون کلمه ای حرف بجای خود مینشیند و بخوردن شامش ادامه می دهد. از دوستم پرسیدم که این رفتار وی چه اثری بر سایر میهمانان گذاشت. گفت که هیچکس بدان توجهی نکرد . همچنین او بمن گفت که پدر بزرگم یکی از زشت ترین مردان کوتاه قدی بوده است که وی در عمرش دیده بود.
روزی من بساختمان انجمن مشترک واقع در چانسری این رفتم تا بچشم خود ببینم که آیا پدر بزرگم براستی اینهمه زشت بوده است، چون تصویری از او در آنجا هست. اگر آنچه که آن آقای ایر می گفت راست باشد نقاش باید در حق پدر بزرگم تعلق فراوانی بخرج داده باشد ؛ چه در این تصویر پدر بزرگم چشمان تیره بسیار زیبایی در زیر ابروانی سیاه داشت و چین کنایه آمیز ضعیفی بابروان افکنده بود؛ چانه اش قوی بینی اش مستقیم و لبانی قرمز ونیمه آویخته داشت . موهای سیاهش چنان خوش ریخت کنار پیشانیش ریخته است که بوهای میس – انیتالوس شباهت دارد. قلم پری در دست دارد و توده ای کتاب که بی شک از آن خودش است، در کنار وی دیده میشود.