توضیحات
دانلود کتاب قلب زن pdf اثر ویلیام سامرست موام بدون سانسور
نام کتاب: قلب زن
نام نویسنده: ویلیام سامرست موام
ژانر اصلی رمان: رئال
زبان رمان: فارسی
سال انتشار: فروردین 1404
تعداد صفحات : 222
معرفی کتاب قلب زن
کتاب قلب زن با عنوان اصلی ماه و شش پنس شناخته میشود، یکی از برجستهترین آثار سامرست موام، نویسنده برجسته انگلیسی است. موام این رمان را در دوران بیماریاش نوشت؛ اما اثری خلق کرد که تا امروز جزو ماندگارترین رمانهای قرن بیستم به شماره میرود. چه چیزی ممکن است تصور شود، داستان این رمان صرفاً زاییدهی خیال نویسنده نیست. روایت، الهامگرفته از تجربیات و مشاهدات موام در جزایر جنوبی اقیانوس آرام است. قهرمان اصلی داستان، چارلز استریکلند، در واقع تصویری ادبی از پل گوگن، نقاش مشهور فرانسوی است. موام با نثری دلنشین و روایتی گیرا، زندگی پرماجرای این هنرمند را که با عشق، رهایی، و شور خلاقه درآمیخته، به شکلی مسحورکننده بازآفرینی کرده است.
خلاصه کتاب قلب زن
هنگامیکه اولین داستان خود جنون عشق را که خوشبختانه سروصدای زیادی در محافل ادبی برانگیخت نوشتم جوان بودم این داستان ادبی موجب گردید بسیاری مرا شناخته درصدد کسب دوستیم برآیند. اکنون خوب بیاد میآورم که چگونه بعضی از دوستان مرا بمحفل که باشرم و خجلت بدانجا قدم نهادم کشانیدند. از آن هنگام روزگار درازی سپری گردیده و در طول این مدت فعالیت ادبی از ها مبستید و نوتنگهیل گیت وهای استریت به سلزیا وبلومسری انتقال یافته است. یکی از موجبات مباهات یک نویسنده معروف آن بود که در سنی کمتر از چهل سال باشد، چه رسد باینکه من آنروز در حدود بیست و پنج سال داشتم . این اندک سالی موجب میگردید.
که من در مقابل «گرد نفر ازان ادبی» وحشت زده وخجل باشم . در آن ایام نزدیک ایستگاه ویکتوریا منزل داشتم، هنوز بیاد میآورم چگونه سوار اتوبوس میشدم و بمنزل نویسندگان بزرک میشتافتم و پیش از آنکه شجاعت و خونسردی خود را بچنک آورده زنک در را بفشارم لحظه ای چند جلو در قدم میزدم، وقتی که در باز میشد خدمتکاری بالباس رسمی مرا بسالنی که مملو از ادباء بود هدایت میکرد. چقدر ترس بر من مستولی میشد هنگامیکه بنویسندگان معروف یکی پس از دیگری معرفی میشدم و چه اندازه احساس اضطراب میکردم وقتی که تعریف و تمجید آنانرا نسبت باولین داستان خود میشنیدم، احساس میکردم آنان انتظار دارند سخنان نغز و بدیعی آغاز کنم.
که دلالت بر هوش وسرعت انتقال وعمق معلومات من کند . اما بدبختانه ، این سخنان جز وقتی که از آن محفل بیرون میشتافتم بخاطرم نمیرسید . از این جهت برای اینکه از چنین مخمصه ای رهایی یابم خود را با پذیرائی از مهمانان سرگرم میکردم وفنجانهای چای و قطعات نان کره ای بآنها تقدیم میداشتم میخواستم از نگاههای آنان بپرهیزم تا بتوانم بآرامی این مردان معروف را مورد مطالعه ودقت قرار داده ، رفتار و کردار آنان را بررسی کنم و بسخنان نغز و بدیعشان گوش فرادهم.
هنوز بعضی از خانم های نویسنده را بیاد میآورم که اندام های چاق قامت های راست و بینی های بزرگی داشتند چشم هایشان خیره بود ولباس هایشان چون زره بنظر میرسید.
در بین آنها پیر دخترانی نیز بودند که اندام های باریک و نگاه های مکاری داشتند آنچه برای من خیلی عجیب بنظر میرسید آن بود که مشاهده میکردم بعضی از خانم ها با دست های پوشیده از دستکش غذا میخورند ، سپس انگشت های خود را هنگامی که حس میکردند کسی متوجه آنان نیست با پشت مبل ها پاک میکردند . گمان میکنم هریک تعمد داشتند مبل های بانوی صاحبخانه را بانتقام مبل های خود که پس از هر ضیافتی بافتخار همکاران کثیف میشد خراب کنند. اما مردان کوشش میکردند قیافه گی عادی داشته باشند. من علتی منطقی براین کوشش نمی یافتم ولی امر شگفت انگیز بیرحمی گفتار مسخره آمیز آنان بود، که با آن اثر همکار خودرا، همینکه از محفل خارج میشد میدریدند.