نحوه دانلود رمان روزهایی که بی تو گذشت
رمان روزهایی که بی تو گذشت روایت دختریست که بیرضایت پدرش ازدواج کرده و سالها بعد با دروغِ پدرش که همسرش را شهید جلوه میدهد، زندگیاش دچار تغییر و دگرگونی میشود. داستان از تعلیق بالایی برخوردار است و عشق جذابی را به قلم میکشد. نویسنده قلمی شیوا و نثری گویا دارد و از این رو مخاطب به راحتی با خط به خط آن همراه میشود. رمان در ژانر عاشقانه، اجتماعی، خانوادگی نگارش شده است. این رمان با 322 صفحه، در سال 1387 از نشر شقایق منتشر شده است.
در جادهی زندگی با کوله باری از رنج و خستگی با قدم هایی مردد پیش می رفت اما مدت ها بود دلش از هر عشقی تهی و ذهنش از خیال یار رنگ باخته بود. در عمق نگاهش غم بود و ناامیدی اما باز هم بی هدف قدمی در پی قدم دیگر! می رفت اما نمی دانست به کجا و برای چه! شاید آن روزها فکر می کرد مهم رفتن است یا شاید زخم عمیق روزگار او را از دل سپردن هراسانده بود که دیگر نمی توانست نه!
نمی خواست نجواهای عاشقانه را بشنود. صدای مستان را که از میخانه های عشاق می شنید و وصال ها را که در حریم خانه ها به تماشا می نشست آهی آتشین از سینهی پر درد بر می کشید و ابرهای گریه را با برهم زدن مژه ها پس می زد و می راند. نمی خواست بر مزار عشق نافرجامش اشک بیفشاند. نمی خواست غصه هایش قصهی هوس بازان عالم گردد. این سوز نهان در دلش شعله می کشید و وجودش را خاکستر می کرد اما مهر سکوت بر لب زده و غم نگاهش را پشت لبخندی از غرور پنهان می کرد. گاه بی قرار می شد و گاه دلتنگ، اما با شکیبایی باز هم قدم در پی قدم! در جاده های جاده آن قدر تاریک بود خستگی، شوریده حال و خسته دل جلو می رفت.
جاده آنقدر تاریک بود که هر لحظه ممکن بود حفره ای بزرگ او را در کام بگیرد اما باکی نداشت و زیر لب تکرار می کرد، «هیچ عشقی را پذیرا نیستم زیرا باورش ندارم» اما…
حالا که با صدای پر مهر او و نگاه بی ریایش نسیم بهشتی را احساس می کند با خود می گوید، «چگونه آن روزها بی تو گذشت؟! چطور بدون حضور تو نفس می کشیدم، سخن گفتم، قدم برداشتم و ره پیمودم؟ واقعاً چگونه؟! روزهایی که بی تو گذشت را از صفحهی خاطراتم پاک می کنم و روز آمدنت را روز تولدم می نامم. آن روز من دوباره متولد شدم و جان گرفتم و حالا قلبم با گرمای عشق توست که می تپد!
دیدار تو آغاز برگ جدیدی از سرنوشت من بود که باید با دست های پر مهر تو نگاشته شود. با باوری تازه از عشق و زندگی! حالا آموخته ام که «آخر هر قصهی عشق، جدایی نیست» حالا در کنار تو لحظه ها را، نسیم را، باران را، عطر اقاقی را و هر آنچه زیباست باور دارم و به قداست عشق ایمان آورده ام تا روزها را طوری سپری نمایم که نه تو تنها بمانی و نه من! حتی اگر تا آخرین لحظهی عمر مجبور باشیم تنها با خیال یکدیگر زندگی کنیم!»
پریا، دختر جوانیست که بدون رضایت پدرش با محمد، بهترین دوست برادرش (پدرام)، ازدواج میکند. اما مدتی بعد با شروع جنگ تحمیلی، محمد به جبهه میرود و پس از چندی خبر شهادت او و اسارت پدرام، به گوش میرسد. این در حالی است که پریا باردار است. در این زمان مردی با نام جهانگیر که تفاوت سنی زیادی با پریا دارد، به خواستگاری او میآید. چند سال بعد جنگ پایان مییابد و اسرا به کشور برمیگردند. با بازگشت اسرا به میهن پریا پی میبرد که محمد شهید نشده و این کار ترفند پدرش بوده است.
در جاده زندگی با کوله باری از رنج و خستگی باقدم هایی مردد پیش می رفت، اما مدت ها بود دلش از هر عشقی تهی و ذهنش از خیال یار رنگ باخته بود.
در عمق نگاهش غم بود و ناامیدی اما باز هم بی هدف قدمی در پی قدم دیگر! می رفت اما نمی دانست به کجا و برای چه! …
رمان روزهایی که بی تو گذشت از طریق انتشارات شقایق و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.
مریم دالایی، متولد سال 1356، در تهران میباشند. ایشان یکی از با سابقهترین نویسندههای ایرانی هستند که با آثار ماندگارشان در قلب مخاطبین جای ویژهای را باز کردهاند. تا کنون بیش از 13 کار را به چاپ رساندهاند و ازشان به عنوان یکی از پرفروشترین نویسندههای فارسی یاد میشود. این نویسنده بیشتر در ژانر عاشقانه، اجتماعی و خانوادگی فعالیت میکند.
رمان قاصدک نقرهای ـ انتشارات شقایق
رمان فصل خوشههای طلا ـ انتشارات شقایق
رمان اشک لیلی ـ انتشارات شقایق
رمان میعاد عاشقانه ـ انتشارات شقایق
رمان رویای با تو بودن ـ انتشارات شقایق
رمان عشق یا هوس ـ انتشارات شقایق
رمان پذیرای عشقم باش ـ انتشارات شقایق
رمان سرنوشت از سر نوشت ـ انتشارات شقایق
رمان شیشههای دودی ـ انتشارات علی
رمان هلما ـ انتشارات شقایق
رمان بازیچهی تقدیر ـ انتشارات شقایق
رمان روزهایی که بی تو گذشت ـ انتشارات شقایق
رمان آوای ماهور ـ انتشارات علی