رمان سیگار سناتور
رمان سیگار سناتور از بهار سلطانی یک رمان در ژانرهای رمان آسیب اجتماعی|رمان خانوادگی|رمان درام|رمان عاشقانه می باشد که سال 1400 در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است. مقداری از متن رمان: نگاهم را به نگاه رنگ پریده بلفی دادم. صدایم اوج گرفت. -خوب بی‌پدری گیر آوردی نه؟؟ گوشه چشمانم از هجوم اشک پر شد، اما مقاومت کردم.دماغم را بالا کشیدم. – تو باردار بودی؟؟ چشمانش ...

رمان سیگار سناتور از بهار سلطانی یک رمان در ژانرهای رمان آسیب اجتماعی|رمان خانوادگی|رمان درام|رمان عاشقانه می باشد که سال 1400 در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است.

مقداری از متن رمان:

نگاهم را به نگاه رنگ پریده بلفی دادم. صدایم اوج گرفت.
-خوب بی‌پدری گیر آوردی نه؟؟
گوشه چشمانم از هجوم اشک پر شد، اما مقاومت کردم.دماغم را بالا کشیدم.
– تو باردار بودی؟؟
چشمانش غمگینتر از هر زمان به نظر می‌رسید. انگار خودش هم پی به عمق قضیه برده بود! اما سکوت کرد.
بیقرارتر از هر زمان با پا روی زمین ضرب گرفتم. آنا بیخیال رفتار من، خواست بلفی را سمت مبل راحتی هال ببرد.
جلوی راهش را سد کردم. چشمان متورم و سرخم را خیره‌اش کردم.
– دستم انداختین؟؟ کی این بازی رو تمومش می‌کنیاا؟؟ این تیآتری که راه‌ انداختی؟ حواست به اطرافت هست اصلا؟؟ آدما رو وسیله کردی که چی بشه؟
آنا چشم غُرّه‌ای رفت…
زیرلب زمزمه کرد.
– بازم مواد نزدی که سگ بشی بیفتی به جون من؟
دنبالشان کردم. دمِ گوشش داد زدم.
– این دخترهرجایی رو چرا انداختی بهم پس؟؟
در جایشان ایستادند. انا خشکید.
صدایم بیشتر اوج گرفت.
– که معلوم نی از چه پدرسگی حامله‌اس و بزاره به حساب من اشکول!…من ارزش اینهمه درد و عذاب کشیدنو داشتم آنا؟؟ آره؟ که این بلا رو سرم بیاری؟ که یهو چش وا کنم و ببینم یه ج ن د ه رو انداختی بهم؟
صدایش از ته گلو بیرون آمد.
– بس کن فرهاد!! بفهم چی میگی!
– می‌فهمم…که میگم. می‌فهمم چون من عقیمم انا!!
قطره اشکی از گوشه چشمم چکید. بغضم را فرو دادم.
– چون منِ الاغ بچه‌دار نمی‌شم!
صدای هین فرناز و چشمان حیران آنا، بیشتر منقلبم کرد؛ اما نگاه خیره و سرد بلفی که یک دنیا حرف پشتش خوابیده بود، سرگردانترم کرد.

***

من که اصلاً تو فاز زن گرفتن نبودم.
تاحالا هیچ دختری نتونسته اینقدر جذبم کنه که بتونم خودمو کنارش تصور کنم و شبمو باهاش صبح…حالا اگه می‌بینی تو رو انداختن تو بغلم اونم دلیل داره! می‌ذارم پایِ جسارتم.

***

به روح آنا، اگه چیزیت بشه…
اگه بخوای تنهام بذاری!
همین‌جا خودمو دار می‌زنم که…

***

– بلفی من…من بدجور به سیگار سناتور اعتیاد دارم می‌دونی؟
– اوهوم…
– حتماً اینم می‌دونی که تنم چه حالی میشه وقتی خمار میشم؟؟
صدایش می‌لرزید…انگار که دندانهایش روی هم بلغزد و سختش باشد، اعتراف کند!
سرم را به نشانه تایید حرفهایش، بالا و پایین کردم.
– بلفی الان سرِ وقت سیگارمو کشیدم…خمار نیستم…
بلفی حس می‌کنم عاشقت شدم!

رمان سیگار سناتور از بهار سلطانی در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است و برای دانلود رمان باید اپلیکیشن رمان کلوب را از طریق لینک زیر نصب فرمایید

رمان سیگار سناتور

نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=2281
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.