دانلود رمان یلدا از م.مودب پور
  • نام: یلدا
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، غمگین
  • نویسنده: م.مودب پور
  • صفحات: 521
این رمان، روایتگر سرگذشت سیاوش است؛ پسری جوان که با دوست دیرین‌، نیما ، پیوندی میاناش و صمیمی دارد. سیاوش دلباخته‌ای دختر همسایه می‌شود، در حالی که نیما دل در گرو سیما ، خواهر سیاوش، دارد. در خلال این داستان عاشقانه، دختری با گذشته‌های تاریک و رنج‌آور پا به صحنه می‌گذارد. دختری که گرفتار بیماری ایدز است و حضورش، سایه‌ای از خطر و تلخی بر زندگی اطرافیان می‌افکند. او، بی‌پرده، حکایت زندگی دردناک خود را بازگو می‌کند.

موضوع اصلی رمان یلدا:

این رمان، روایتگر سرگذشت سیاوش است؛ پسری جوان که با دوست دیرین‌، نیما ، پیوندی میاناش و صمیمی دارد. سیاوش دلباخته‌ای دختر همسایه می‌شود، در حالی که نیما دل در گرو سیما ، خواهر سیاوش، دارد. در خلال این داستان عاشقانه، دختری با گذشته‌های تاریک و رنج‌آور پا به صحنه می‌گذارد. دختری که گرفتار بیماری ایدز است و حضورش، سایه‌ای از خطر و تلخی بر زندگی اطرافیان می‌افکند. او، بی‌پرده، حکایت زندگی دردناک خود را بازگو می‌کند.

مقداری از متن رمان یلدا:

داشتم چی می گفتم؟ مادرم کی بود؟ رفیقم نیما نمی دونم، یکی بود می گفت من مادرم اوا! خدا مرگم بده! گفته من شفیقم مادرم پرید و رفت طرؾ آیفون. ماها مرده بودیم از خنده! مادرم در رو وا کرد و به نیما گفت بیا برو خونه تون! می دونستم تو بالاخره یه شری بپا می کنی! بیا برو ببینم نیما الان که نمی تونم جلو اینا بدوام برم زهره خانم. بذارین بیان تو بشینن، بعد من میرم مادرم از دست تو یه خواستگار جرات نمی کنه پاشو بذاره تو این خونه نیما زشته بخدا! صداتون می ره بیرون ها! برین جلو حداقل استقبالشون! دخترتون خواستگار نداره به من !چه مربوطه مادرم بذار اینا بیا و برن، من می دونم و تو خلاصه مادرم رفت به استقبال مهمونا و یه خرده بعد با هم اومدن تو خونه و سلام و احوالپرسی شروع شد و تا کوروش خان که یه جوون حدود سی ساله بود رسید جلوی نیما و باهاش سلام و احوالپرسی کرد.

نیما همونجور که باهاش دست می داد گفت خوبین شما کوروش خان؟ این یه ساله که ندیدم تون چه داؼون شدین! حتما از مشؽله زیاده! بفرمائین تو! خیلی خوش آمدین بیچاره کوروش دمػ شد اما بروی خودش نیاورد وشروع کرد یا بقیه سلام و علیک کردن و همگی رفتن تو سالن و نشستن من مخصوصا رفتم کنار نیما که اگه خواست کاری بکنه و یا چیزی بگی حواسم بهش باشه. می دونستم اونقدر سیما رو دوست داره که برای بهم زدن خواستگاری از هیچ کاری رو برگردون نیس! خلاصه همه نشستن و من برگشتم با آقای شفیق که این طرفم نشسته بود احوالپرسی کردم، کمی حرؾ زدیم که یه دفعه متوجه شدم نیما بؽلم نیس! یه خرده صبر کردم، اومدم بلند شم که نیما با یه سینی چایی پیداش شد! مادرم لبش رو گاز گرفت و به نیما چشم ؼره رفت! اما نیما سرش به کار خودش گرم بود.

به همه چایی تعارؾ کرد ؼیر از کوروش بدبخ! آخر از همه سینی رو برد جلوی کوروش! مادر کوروش یه خرده بعد گفت پس سیما خانم کجا تشریؾ دارن؟ تا مادرم اومد جواب بده که نیما گفت همین پیش پای شما تشریؾ آوردم. یه خرده خسته بودن، رفتن کمی دراز بکشن که سر حال بیان! تا شما چایی تون رو میل کنین و دهن تون رو شیرین بفرمائین، می آن خدمتتون پدرم که داشت از خنده می ترکید بلند شد و به هوای اینکه سیما رو صدا کنه رفت از سالن بیرون! من به » این کارای نیما عادت داشتم و می تونستم جلوی خنده م رو بگیرم. آقای شفیق و خانمش و کوروش یه نگاهی بهم کردن و هیچی نگفتن. مادرم داشت حرص می خورد که نیما بلند شد و شیرینی رو ورداشت و به همه تعارؾ کرد و آخرش آورد جلوی کوروش. کوروش یکی ورداشت اما نیما به زور چند تا شیرینی گذاشت تو بشقابش و گذاشت.

رومیزی که جلوی کوروش بود. موروش بدبختم یه حساب اینکه نیما داره بهشمحبت می کنه ازش تشکر کرد! نیما تا نشست، شروع کرد به میوه پوست کندن. همونجور که با کوروش حرؾ می زد، تند تند سیب و پرتؽال نارنگی و خیار و کیوی و موزم براش پوست کند و دو تا بسقاب رو پر کرد و گذاشت جلوی کوروش! بیچاره ی کوروشم هی ازش تشکر می کرد. اونقدر به حرفش کشیده بود و از کارش و قدیم ها و این چیزا حرؾ زد که کوروش وقت نمی کرد جواب بده! یه خرده بعد نیما بلند شد و یه زیر دستی م شکلات پر کرد و اونم گذاشت جلوی کوروش و بعد شروع کرد به تعارؾ کردن. بعدشم دستاش رو باچند تا دستمال کاؼذی پاک کرد و دستمال ها رو مچاله کرد و گذاشت گوشه ی میز کوروش بیچاره! من یه وقت متوجه شدم که رومیزی که جلوی کوروشه، دو تا بشقاب پر میوه ویه بشقاب پر شیرینی و یه بشقاب پر شکلاته!

اطلاعات رمان
  • نام: یلدا
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، غمگین
  • نویسنده: م.مودب پور
  • تعداد صفحات: 521
لینک های دانلود
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=12789
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.