دانلود رمان تباهکار از فرشته تات شهدوست
  • نام: تباهکار
  • ژانر: عاشقانه، انتقامی، معمایی، پلیسی
  • نویسنده: فرشته تات شهدوست
  • صفحات: 5731
لیلی، دختری قوی و تنها، برای نجات مادرش که به بیماری قلبی مبتلاست، به دنبال پول عمل جراحی‌ست. اما بی‌پولی، او را به بن‌بست می‌کشاند. در اوج ناامیدی، ارشیا – مردی جوان و مرموز – پیشنهادی عجیب به او می‌دهد: «فقط یک شب با من باش، در ازای همه‌چیز...» حالا لیلی باید میان نجات مادرش و حفظ مرزهایش، یکی را انتخاب کند…

موضوع اصلی رمان تباهکار:

لیلی، دختری قوی و تنها، برای نجات مادرش که به بیماری قلبی مبتلاست، به دنبال پول عمل جراحی‌ست. اما بی‌پولی، او را به بن‌بست می‌کشاند. در اوج ناامیدی، ارشیا – مردی جوان و مرموز – پیشنهادی عجیب به او می‌دهد: «فقط یک شب با من باش، در ازای همه‌چیز…» حالا لیلی باید میان نجات مادرش و حفظ مرزهایش، یکی را انتخاب کند…

مقداری از متن رمان تباهکار:

می خوای فقط واسه چند روز مال من باشی؟.. سرم رو تکون دادم .. من متعلق به هیچ کس نیستم.. فقط همسرتم دستم رو که تا اون موقع میون پنجه های اهورا گره خورده بود رو بالا آوردم..به روی سینه اش گذاشتم و خیره تو چشم هاش زمزمه کردم تا وقتی از من متنفر باشی باهات ازدواج نمی کنم..تا اون موقع حتی به .. عقد با تو فکر هم نمی کنم بزرگ ترین دروغ عمرم رو اون لحظه به زبون آوردم..من از همون شبی که محرمش شده بودم به ازدواج با اون فکر می کردم..اما واسه اینکه دل اهورا رو با دل خودم یکی کنم باید اون رو تحت فشار میذاشتم ..دوست داشتم اگه قرار همسرش باشم این رابطه ی مقدس بر پایه ی کینه و انتقام شکل نگیره … پیوند ما باید با عشق بسته می شد نه نفرت .. فشاری به کمرم آورد و صورتش رو به صورتم نزدیک کرد .. مگه قرار نبود این نفرت لعنتی رو از تو قلبم بیرون بکشی؟

دارم همینکارو می کنم..منتهی تو متوجه نمیشی دستش رو از تو دستم بیرون کشید و چونه ام رو میون انگشت شصت و اشاره اش گرفت..انگار از اینکار .. خوشش می اومد .. تکون ریزی داد و گفت جوری انجامش بده که منم متوجه بشم با اشتیاق خاصی دستم رو بالا آوردم و از روی شونه های پهنش انگشت عقب بردم و ..گردنش قفل کردم هام رو پشت بلد نبودم دلبری کنم. اما مقابل اهورا ناخودآگاه رگ شیطنتم گل میکرد. اینکه عبوس بود اما عقب نشینی ..نمی کرد من رو به ادامه ی اون کار وا می داشت همونطور که چشم هام رو تو چشمان سیاه و خواستنی اهورا دوخته بودم لب زدم الان زوده که بخوای متوجهش بشی.. فعلا باید حسش کنی .. همونطور که نگاه خیره اش رو توی چشم ها ماند انداخته بود می دونم آخر، تویی که مغلوب میشی گفت .. سرم رو تکون دادم و گفتم میبینیم.

اهورا خان..اگه من بردم هر کاری که بگم رو انجام میدی؟ … نیشخند زد .. درس عبرت نگرفتی آره؟ می دونی که می بازی .. لبخند زدم اگه فکر کردن به اینکه نهایت بازنده ی این بازی منم بهت انگیزه ی برد میده باشه..تو اینطور فکر .. کن.. حالا قبوله؟ .. تو سکوت نگاهم می کرد..حرف خودش رو به خودش پس داده بودم .. سرش رو به نشونه ی مثبت تکون داد مقدمه بی پرسیدم از من متنفری یا از پدرم؟ .. جوابش کاملا معلومه می دونم که از پدرم نفرت داری..شاید به بخشی از این احساس بد رو به منی که از رگ و خون و ریشه ی اون مرد هستم هم داشته باشی اما می دونی که من به تو هیچ بدی نکردم..تو هیچ کجای دنیا هم کسی رو به گناه نکرده محکوم نمی کنن مگر با قصد و قرض باشه. یعنی بدونی اون شخص بی گناهه اما بازم بخوای متهمش کنی..

اگه این حس باعث آرامشت میشه من اصراری ندارم اونو از قلبت بیرون بکشم..ولی اگه فکر می کنی من کوچک ترین مهره ی این بازی به حساب میام منطقت رو قاضی می کنی و حکمم رو میدی… نمی دونم منشاء نفرتت از پدرم چیه اما منم کمتر از تو از اون مرد بیزار نیستم. شبی که خونه ی کدخدا دستم رو به دستت دادم گفتم بگیرم.. پس بدون پا پس نمی کشم می خوام انتقامم رو از اون حلقه ی دستش رو به دور کمرم پیچید و گفت: واسه اینکار باید تا تهش باهام باشی..من تو رو به عنوان …همسرم می خوام..اما بدون محرمیت نه .. لحنش به دلم نشست و جمله اش صدبرابر بیشتر با لبخند سرم رو تکون دادم و گفتم اما من اگه هم روزی قرار باشه باهات ازدواج کنم اون رو ازت به صورت قراردادی نمی خوام چین نازکی میون ابروهاش نشست یعنی چی؟ شیطنت آمیز چشمکی زدم…

اطلاعات رمان
  • نام: تباهکار
  • ژانر: عاشقانه، انتقامی، معمایی، پلیسی
  • نویسنده: فرشته تات شهدوست
  • تعداد صفحات: 5731
لینک های دانلود
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=12850
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.