دانلود رمان آتش جنون از فرشته تات شهدوست
  • نام: آتش جنون
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فرشته تات شهدوست
  • صفحات: 1141
شهرزاد بعد از سال‌ها زندگی در فرانسه، به ایران می‌آید تا با خواستگاری که پدرش را بیشتر آشنا کرده است. مردی که از دوستان نزدیک خانواده است. در ابتدا همه‌چیز خوب به نظر می‌رسد، اما خیلی زود چهره‌ی واقعی آن مرد می‌شود. او به بیماری سادیسم مبتلاست؛ رفتارش خشن، غیرقابل‌تحمل و آسیب‌زنده است. شهرزاد که نمی‌خواهد قربانی دیگران شود، تصمیم به فرار می‌گیرد. در حین فرار، تصادف می‌شود؛ تصادفی که سرنوشت او را به مسیر دیگری می‌کشاند. مسیر تازه‌ای پر از چالش، هیجان، و احساسی که شاید در همان حادثه، معنای واقعی زندگی را برایش رقم بزند.

موضوع اصلی رمان آتش جنون:

شهرزاد بعد از سال‌ها زندگی در فرانسه، به ایران می‌آید تا با خواستگاری که پدرش را بیشتر آشنا کرده است. مردی که از دوستان نزدیک خانواده است. در ابتدا همه‌چیز خوب به نظر می‌رسد، اما خیلی زود چهره‌ی واقعی آن مرد می‌شود. او به بیماری سادیسم مبتلاست؛ رفتارش خشن، غیرقابل‌تحمل و آسیب‌زنده است. شهرزاد که نمی‌خواهد قربانی دیگران شود، تصمیم به فرار می‌گیرد. در حین فرار، تصادف می‌شود؛ تصادفی که سرنوشت او را به مسیر دیگری می‌کشاند. مسیر تازه‌ای پر از چالش، هیجان، و احساسی که شاید در همان حادثه، معنای واقعی زندگی را برایش رقم بزند.

مقداری از متن رمان آتش جنون:

آروم خندید..سرش رو تکون داد. نگاهش هنوز همون نگاه بود..مو به تن آدم سیخ می کرد. بخوای میتونی انکار کنی مهم اینه اون چیزی که من دیدم غیرقابل انکاره تو یه مزاحمی واسه من.. قدمی که به طرفم برداشت باعث شد ناخودآگاه خودم رو عقب بکشم و دستامو از پشت به لبه های میز تکیه بدم.. با ترس و اضطراب خاصی نگاهش میکردم از کجا بدونم ذات واقعی این زن چیه؟..! شاید واقعا بخواد منو بکشه..! نه..خدایا… شما.. شما دارین اشتباه می کنین… من هیچ کاری.. هیچ کاری باهاتون ندارم. اینو تو تشخیص نمیدی -اما .. من که هنوز از گرد راه نرسیده منو گذاشتی زیر ذره بین آره؟.. هنوز متعجبم که چطور تا الان چیزایی که شنیدی رو نذاشتی کف دست کوروش.. ولی اینو بدون دختر جون مقابلم ایستاد. به عقب مایل شدم..صورتشو جلو آورد و انگشت اشارهش رو به قفسه ی سینه ام زد..

و با لحنی تند و تهدید آمیز :گفت: اگه ازت متنفرم واسه این نیست که عاشق کوروشم و چشم ندارم نگاهش به یه زن یا یه دختر دیگه جز من بیافته.. قرار هم نیست واسه کسی که ازش بیزارم غیرتی بشم.. اگه چشم دیدنتو تو خونه ام ندارم فقط واسه اینه که زیادی دست و پاگیر شدی.. هیچ دوست ندا ندارم یکی عین کنه بهم بچسبه و بخواد سر از کارم در بیاره. عرق سردی رو تیرک کمرم نشسته بود..سر خوردن هر قطره اش رو روی تنم حس میکردم از همون فاصله به پشت سرش نگاه کردم..خدا خدا می کردم دکتر سر برسه. داشتم سنکوپ میکردم خم شد سمتم.. دستشو برد پشت کمرم چشمامو بستم.. تو دلم فقط خدا رو صدا می زدم.. جثه ی ستاره از من درشت تر بود. اما جدا ریزنقش بودن هم اون لحظه به امتیاز بد به حساب نمی اومد.. خواستم خودمو به سمت پایین بکشم.

و از زیر دستش فرار کنم که بازومو محکم گرفت و نگهم داشت. سرمو که بلند کردم برق چاقو تنمو لرزوند کاردو گرفت جلوی صورتم و در حالی که دندوناشو روی هم فشار میداد به میز تکیه ام داد.. دیگه نمی تونستم تکون بخورم. نگاهم ملتمسانه به درگاه آشپزخونه خشک شده بود. محاله این وقت شب دکتر بیاد اینجا خدایا.. چه غلطی کردم نتیجه ی فضولی چی میتونه جز این باشه؟.. صداش از جا پروندم اگه لب از لب باز کنی و محض خودشیرینی هم که شده چیزایی که شنیدی رو بذاری کف دست کوروش یا هر کس دیگه ای بهت رحم نمی کنم دختره ی احمق..منو اینجوری نبین پاش بیافته هرکاری ازم ساخته ست. به اندازه ی تک تک روزها و سال های نحسی که با عذاب ،گذروندم اونقدر کینه و نفرت تو دلم هست که بخوام زندگی هرکی که بخواد سد راهم بشه رو سیاه و تاریک کنم پس با من در نیافت..

من تا ته این خطو رفتم. هر کسی رو که اراده کنم با خودم تو این باتلاق غرق میکنم چاقو رو گذاشت زیر گلوم می لرزیدم کلی حرف تو دلم بود منه احمق امشب باورش کرده بودم سرمو بالا گرفتم و از تیزی چاقو بیخ گلوم نالیدم با.. باورم نمیشه.. تو.. تو چجور زنی هستی؟..من اون حرفا رو داشتم فراموش می.کردم. چون.. چون فکر می کردم زنی هستی که دیوانه وار عاشق همسرشه.. پوزخند زد. صداش خیلی آروم بود انگار می ترسید دکتر بیرون باشه و بشنوه بچه تر از این حرفایی که بتونی بفهمی چی تو سرم می گذره.. هدف من فقط کوروش و خوانواده اشه..به تو دختره ی احمق هیچ کاری ندارم و چاقو رو فشار داد و گفت حداقل نه تا وقتی که چفت اون دهن وامونده ات رو بسته باشی.. حالیت شد؟.. حتی نمی تونستم آب دهانم رو قورت بدم. به زور فقط تونستم سرمو تکون بدم..

اطلاعات رمان
  • نام: آتش جنون
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فرشته تات شهدوست
  • تعداد صفحات: 1141
لینک های دانلود
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=12840
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.