دانلود رمان دروازه جهنم از پونه سعیدی
  • نام: دروازه جهنم
  • ژانر: عاشقانه، تخیلی، ترسناک، ماجراجویی، انتقامی، فانتزی
  • نویسنده: پونه سعیدی
  • صفحات: 31
من سال‌ها تنهایي رو انتخاب کردم تا نه باعثِ مرگ کسی باشم  و نه بانیِ عذابِ بشریت .... ترجیح دادم تنهایی عذاب بکشم و شومی سرنوشتم رو به دوش بکشم ، اما همیشه عذاب راه جدیدی برای رسیدن بهت پیدا می‌کنه!... توجه: این رمانِ کوتاه ، در واقع یه اسپِین‌آف[Spin_off] از رمان کوازار هست ک مربوط به وقایع قبل از ماجرای سه‌گانه کوازاره!!

دانلود رمان دروازه جهنم از پونه سعیدی

موضوع اصلی رمان دروازه جهنم:

من سال‌ها تنهایی رو انتخاب کردم تا نه باعثِ مرگ کسی باشم  و نه بانیِ عذابِ بشریت …. ترجیح دادم تنهایی عذاب بکشم و شومی سرنوشتم رو به دوش بکشم ، اما همیشه عذاب راه جدیدی برای رسیدن بهت پیدا می‌کنه!… توجه: این رمانِ کوتاه ، در واقع یه اسپِین‌آف[Spin_off] از رمان کوازار هست ک مربوط به وقایع قبل از ماجرای سه‌گانه کوازاره!!

مقداری از متن رمان دروازه جهنم:

با عصبانیت گفتم: «تا آرزو رو نبینم…» هنوز حرفم تموم نشده بود که با سر به پشت سرم اشاره کرد و گفت: «اتفاقا اون هم منتظرته فکر کنم خیلی گرمشه» برگشتم سمت نگاهش آرزو وسط شعله های سرخ تو خودش جمع شده بود من میدونستم این شعله ها چه حرارتی دارند با التماس نگاهم میکرد میدونستم زیاد دووم نمیاره مکث نکردم باقی سیستم ها رو به تبلت وصل کردم و داد زدم باید خودت وسط تشدید کننده های جریان قرار بگیری خودت تو هیبت واقعی اینجوری کوازار بین این دنیای و دنیای موازی از جنس تو برقرار میشه دستگاه آخر رو تنظیم کردم…

و از محدوده تشدید کننده های انرژی خارج شدم به تبلت نگاه کردم حالا فقط یه لمس من  کافی بود تا همه چیز فعال .شه به آرزو نگاه کردم و گفتم «حالا آرزو آزاد کن تا سیستمو روشن کنم! پوزخندی زد وسط دایره تشدید ایستاد و گفت: از اول هم میخواستم بدمش به خودت پسرم… حالا فعالش من! با این حرفش شعله دور آرزو محو شد و آرزو روی زمین سقوط کرد. دوئیدم سمتش که دیواری از آتش راهم رو سد کرد و :گفت اول روشنش کن! نگاهم بین دکمه سبز رنگ منتظر رو تبلت و آرزوی منتظر رو زمین چرخید من آماده به از دست دادن دیگه نبودم…

تبلت رو لمس کردم و شبکه روشن شد دستگاه ها فعال شدن و دیوار آتش رو به روی من محو شد به پشت سرم نگاه نکردم
و به ست آرزو دوئیدم بدن نیمه جونش رو تو بغلم گرفتم با چشم های خسته نگاهم کرد و لب زد: «داره چه اتفاقی میفته؟»
هر دو به مرکز تشدید کننده انرژی نگاه کردیم به مردی که هیبت سرخ و جهنمیش غرق انرژی .بود چی میتونستم بگم؟ از فاجعه ای که ساختم چطور حرف بزنم؟ آرزو پرسید: «اون مرد کیه فرزاد؟» با تاسف به هیبت جهنمیش خیره شدم و لب زدم «اهریمنه!».

اطلاعات رمان
  • نام: دروازه جهنم
  • ژانر: عاشقانه، تخیلی، ترسناک، ماجراجویی، انتقامی، فانتزی
  • نویسنده: پونه سعیدی
  • تعداد صفحات: 31
لینک های دانلود
نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=5567
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.