نحوه دانلود رمان آبی‌ ترین احساس
نحوه دانلود رمان آبی‌ ترین احساس معرفی رمان آبی‌ ترین احساس : رمان آبی‌ ترین احساس روایت روجا، دختر جوانی است که عاشق است و در این راه، خودش را به جای فردی دیگر جا می‌زند. در این مسیر او به عشقش می‌رسد و پایان خوشی را رقم می‌زند. نگارش نویسنده، شیوا و روان می‌باشد و ایشان توانسته به خوبی از پس ...

نحوه دانلود رمان آبی‌ ترین احساس

معرفی رمان آبی‌ ترین احساس :

رمان آبی‌ ترین احساس روایت روجا، دختر جوانی است که عاشق است و در این راه، خودش را به جای فردی دیگر جا می‌زند. در این مسیر او به عشقش می‌رسد و پایان خوشی را رقم می‌زند. نگارش نویسنده، شیوا و روان می‌باشد و ایشان توانسته به خوبی از پس شخصیت پردازی‌ بربیاید. رمان از احساس، تعلیق و هیجان خوبی برخوردار است و در ژانر عاشقانه، اجتماعی و خانوادگی‌ نگارش شده است. این رمان با 440 صفحه، در سال1384 از نشر شقایق منتشر شده است.

 

مقدمه رمان آبی‌ ترین احساس :

لحظات به کندی پیش می رود من مانده ام و تنهایی سرد و تکرار لحظه ها، با مشتی از کلمات مبهم و در هم در افکار خسته ام که می بایست از هم تفکیکشان کنم. لحظات سرد و بی حس را کنار می زنم و به دنبال واژه ایی مناسب افکارم را به دور دست ها سوق می دهم، تا جملاتی زیبا در خور این صفحه بنگارم. جملاتی در وصف یک مقدمه. مقدمه ای در شأن یک داستان. داستانی از یک زندگی. زندگی پر از لحظه های ناب و دوست داشتنی، گاه شاد و گاهی غمگین، مملو از تلاش ها و ناکامی ها، وصال ها و جدایی ها. آیا به راستی از خود پرسیده اید چشیدن پیروزی به تنهایی همان طعم شیرین را می دهد، با این که هر لحظه مفرحی بعد از چشیدن طعم تلخ ناکامی ها صاحب آن شیرینی دلچسب و گوارا می شود. هنوز در افکار مبهم و آشفته ام غوطه ورم که با صدای غرش آسمان ابری زمستان سرم را از روی کاغذ سفیدی که حالا با کلمات و خطوطی سیاه رنگ نقش بسته شده بلند می کنم. بارش تند باران و صدای برخورد قطرات بلورین آن به پنجره اتاقم مرا به آن سو جذب می کند. پرده را کنار می زنم و از پنجره بیرون را تماشا می کنم. از برخورد قطرات باران به شیشه پنجره شیارهای باریک و در همی نقش می بندد و من بی اختیار روی شیشه را دست می کشم. بوی خاک باران خورده از درز پنجره به درون اتاق راه می یابد و من سرمست از استشمام بوی زندگی نفس عمیقی می کشم و در تاریک ترین نقطه حیاط زیر درختان، پشت شمشادها، او را می بینم. باز این هوای بارانی ذهنم را به عالم و هوای دیگری سوق می دهد. او را می بینم که زیر آن درخت دست ها را از هم گشوده و سر بر آسمان می ساید. با آن موهای بلند و مخملی و چشمانی خمار و وحشی، با قلبی آکنده از عشق و محبت. گویی باران را به آغوش کشیده. مالامال گشته و ذهنشش از فکری نو و اندیشه ای پویا آکنده. عشق را با ترنم باران نجوا می کند و ذهن را با غرش آسمان هم نوا. از خود گذشتن و خود را فراموش کردن، آن هم به خاطر دیگری در ذهن جوان یک جوان شرقی پا می گیرد و هر لحظه بر قدرتش افزوده می گردد. زمزمه دختر جوان با صدای غرش آسمان یکی می شود. می خواهم عاشق باشم و عاشقانه بیاندیشم تا عشق همان گونه که هست باقی بماند و بدانیم که زندگی زیباست آن هم با لبخند شیرین عشق.

 

خلاصه رمان آبی‌ ترین احساس :

رمان آبی‌ ترین احساس داستان روجاست. او دختر جوانی است که سخت شیفته‌ی آرین است، اما آرین به ملیکا، دختر خاله‌ی روجا، علاقمند است. آرین به خارج از کشور می‌رود و طی دوازده سال نامه‌هایی برای ملیکا می‌نویسد، حال آن که این نامه‌ها به دست روجا می‌رسد و او به نامه‌ها پاسخ می‌دهد و از زبان ملیکا سخن می‌گوید. آرین پس از بازگشت به کشور، متوجه قضایا می‌شود و عاقبت با روجا ازدواج می‌کند.

 

مقداری از متن رمان آبی‌ ترین احساس :

برای بار سوم داخل کیفش را بازرسی کرد. پوشه و ورقه هایی که دستش بود سر خورد و روی زمین پخش شد. از شدت عصبانیت پایش را به زمین کوبید و غر زد:
ـ لعنت بر این شانس.
انگشتش را روی زنگ فشرد و خم شد تا ورقه ها را جمع کند. صدای مادر از پشت آیفون تصویری شنیده شد:
ـ کیه؟ کیه؟
روجا به ناچار بلند شد و از فریاد مادر ترسید:
ـ وای تویی، ترسیدم چرا قایم شدی.
ـ کجا قایم شدم؟ می بینی که بدشانسی پشت بدشانسی. دارم این ورقه ها رو جمع می کنم.
ـ بازم کلیدت رو جا گذاشتی؟
ـ طبق معمول. بله، دیگه سوالی ندارید؟
ـ چطور؟
ـ مادر جون من دارم از گرما هلاک می شم. شما بیست سوالی می پرسید؟!
ـ بیا تو، چرا عصبانی می شی؟
در با صدای ضعیفی باز شد. بی حوصله در را هل داد تا وارد پارکینگ شود که با صدای ترمز ماشینی که مقابل پایش توقف کرد در جا میخکوب شد. باز هم ورقه ها روی زمین ولو شدند. کلافه و عصبی به عقب برگشت و با دیدن ماشین رامبد که خود با لبخندی درون آن نشسته بود و برایش دست تکان می داد عصبی تر شد و با لگد به سپر ماشین کوبید. رامبد با سرعت پیاده شد و گفت:
ـ دیوونه، مگه گازت گرفتن لگد می زنی، با زبون بسته چی کار داری؟
روجا بی حرکت نگاهش کرد.
ـ درو بازکن .
ـ مگه نوکرتم؟
ـ هرکی در باز کنه نوکره؟
ـ خانم بفرمایید کنار خودم در رو باز می کنم .
ـ رامبد اصلا حوصله ندارم، سربه سرم نذار آ!
ـ ای بابا من که می گم شما تشریف مبارکتون رو ببرید داخل، خودم نوکر خودمم هستم. در رو
باز می کنم. کجای این حرف سربه سر گذاشتنه؟ روجا با این قیافه ای که تو به خودت گرفتی نمی شه با نیم من عسل خوردت .
روجا با عصبانیت نگاهش کرد و در را محکم به هم کوبید. رامبد گفت:
ـ دختره دیوونه. به ماشین لگد می زنی. در رو چرا می شکونی؟ معلوم نیست از کجا دلش پره. تلافی اش رو سر این آهن پاره ها در می یاره … چه زوری هم داره! روجا! نرو… در رو بازکن کلیدم رو جا گذاشتم.
روجا هان گونه که به طرف حیاط پیش می رفت شانه بالا انداخت و بی تفاوت به راهش ادامه داد. از میان حیاط بزرگشان گذشت هر وقت از بیرون به خانه می آمد، لحظاتی را کنار حوض پر آب وسط حیاط می نشست و با ماهی های درون حوض که هر روز بر تعدادشان افزوده می شد صحبت می کرد؛ این کار برایش عادت شده بود. اما در آن لحظه حوصله حوض و ماهی ها را هم نداشت. نگاهی گذرا به ماهی ها انداخت و وارد خانه شد. کفش هایش را از پا در آورد و روی اولین مبل وا رفت. مادر لبخند زنان در حالیکه سینی شربتی خوشرنگ را به دست داشت وارد پذیرایی شد و با نگاهش به دنبال روجا گشت. او را روی مبل خسته و بی رمق یافت به او
نزدیک شد و گفت:
ـ از گرسنگی سلامت رو خوردی یا تشنگی؟
روجا به احترام مادر خود را روی مبل صاف کرد و جواب داد:
ـ هیچکدام، از عصبانیت. سلام.
ـ سلام دختر گلم. این دفعه چرا عصبانی شدی؟ چند وقته سر موضوع های بیخودی عصبی می شی و کارهایی می کنی که ازت بعیده… چی شده باز؟
ـ دست خودم نیست. این هوای گرم کلافه ام کرده. کی زمستون میاد من راحت بشم.
ـ تو با فصل سال چی کار داری؟ سردت می شه می گی کی تابستون می رسه، گرمت می شه هوس زمستونو می کنی. تو چه بخوای چه نخوای این فصل های قشنگ میان و می رن. تو خودت رو با شرایط موجود وفق بده.

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان آبی‌ ترین احساس :

رمان آبی‌ ترین احساس از طریق انتشارات شقایق و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی مریم شهسواری :

مریم شهسواری، متولد سال 1352، نویسنده‌ی ایرانی می‌باشد. ایشان بیشتر در ژانر عاشقانه، اجتماعی و خانوادگی قلم می‌زند.

 

آثار مریم شهسواری :

رمان درسا ـ انتشارات شقایق
رمان قاب عکس خالی ـ انتشارات شقایق
رمان رویای عاشقانه ـ انتشارات شقایق
رمان همسفر ـ انتشارات شقایق
رمان آبی ترین احساس ـ انتشارات شقایق

نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=3916
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.