نحوه دانلود رمان پاییز سال بعد
رمان پاییز سال بعد روایت خانوادهایست که در محلهای قدیمی خانهای خریده و به آنجا نقل مکان میکنند. همسایهها برای عرض خوشامدگویی به دیدنشان آمده و همین موضوع، شروع داستان را رقم میزند. این کتاب جزو راه یافتگان به مرحله دوم جایزه ادبی لیلی در بخش حرفهای در سال های گذشته بوده است. کتاب به بخشی از قضاوتهای نادرست مردم نسبت به افرادی که مورد تایید آنها نیستند پرداخته است و همچنین اثر مخرب و تاثیرگذار فضای مجازی که ممکن است گریبان زندگی افرادی را بگیرد، نیز پرداخته شده و در آخر نگاهِ بد و ناپسند بعضی از افراد جامعه نسبت به کودکان دارای نقص جسمی و هوشی بخش پررنگی از قصه است.
کتاب دو راوی زن و مرد دارد. مخاطب با جانان و مانی همراه میشود تا سر از رازهای قصه در بیاورد.
در کتاب پاییز سال بعد شخصیتهای زن داستان نقش پررنگتری نسبت به مردان قصه دارند، چه شخصیت جانان که از ابتدا شخصیت ساکت و محجوبی دارد و در طول داستان شما شاهد رشد شخصیتی او میشوید و تلاش او برای حفظ زندگی شخصی و کاری خود، چه شخصیت مادرهای قصه که هر کدام به نحوی از نوع زنهای مطیع جامه هستند، اما کم کم از آن حالت مطیع بودن خارج میشوند.
شخصیتهای خاکستری و یا حتی محبوب زنهای دیگر قصه همه نقشی در سرانجام کتاب داشتند. داستان روایتهای خواندنیای داشته و تعلیق بالایی دارد. نگارش نویسنده، شیوا و روان میباشد و ایشان توانسته به خوبی از پس شخصیت پردازی و داستان پردازی بربیاید. رمان در ژانر عاشقانه، اجتماعی و خانوادگی نگارش شده است. این رمان با 638 صفحه، در سال 1398 از نشر شقایق منتشر شده است.
داستان از جایی شروع میشود که دختری به نام جانان همراه با مادر و برادر کوچکش خانه ای در محلهای قدیمی در تهران میخرند و به آنجا نقل مکان میکنند، به رسم دیرینه اهالی محله، همسایه روبهرویی آنها برای خوشآمدگویی پا به خانه آنها میگذارند اما بازی روزگار این دو خانواده رو بیشتر به هم نزدیک میکند و این نزدیکی سبب بروز رازهای مگوی این دو خانواده میشود…
کش و قوسی به تنم دادم و گوشی را در دستم جابه جا کردم تا راحت تر کلمات را تایپ کنم. صدای غرولند مادرم را که شنیدم، با عجله جواب پیام سایه را ارسال کردم. نگاهی اجمالی به سایر متن ها انداختم. تمام متن ها و دل نوشته های آمده در مورد پاییز بود و پایان شهریور! صدای غرغر مادر دوباره بلند شد. زیر لب زمزمه کردم: «باز هم این فصل تلخ رسید.» فصلی که م . امید (اخوان ) پادشاه فصل ها خوانده بودش و مادر «بدترین فصل ها»…!
گوشی را کنار گذاشتم و بلند شدم. نگاهم روی به هم ریختگی خانه چرخی خورد. دیروز وسایلمان را آوردیم؛ بدون این که قبلش فرصتی برای تمیز کردن خانه داشته باشیم. نفس پر حرصم را بیرون دادم کی قرار بود این آشفته بازار سرو سامان بگیرد؟
اگر مادر آنقدر به پاییز و شوم بودنش اعتقاد نداشت و صبر می کرد، اثاث ها را با حوصله بار می زدیم و حالا میان این بازار شام، بلاتکلیف و عصبی نمانده بودیم.
– جانان کجایی؟
مادر فریادوار و بی وقفه اسمم را صدا می زد. از لرزش صدایش می فهمیدم بابت سربه هوایی هایم حرص می خورد. برای جلوگیری از عصبانیت بیشترش، قدم تند کردم به سمت آشپزخانه. به هم ریختگی آشپزخانه آشوبی به جانم انداخت و بیشتر استرس گرفتم. همه چیز در هم بود؛ وسایل بسته بندی نشده روی زمین پخش و پلا مانده بودند. مادر در اثاث کشی عجله کرد و من دلیلش را بیشتر از هر کسی می دانستم. زیر لب زمزمه کردم؛ «فقط سه ماه تا پایان پادشاه شوم…»
ـ ذلیل شی دختر چرا داری مثل مرده ها بر و بر منو نگاه می کنی؟
تکانی به بدن خسته ام دادم و به سمتش رفتم. نگاهش غم غریبی داشت. از تمام تنش خستگی و دل مردگی می بارید. با این حال خودش را از تک و تا نمی انداخت و کارهایش را انجام می داد.
– تا فصل جدید شروع نشده باید این خونه تمیز شه.
نگفت؛ «پاییز» و من می دانستم چقدر از این فصل نفرت دارد…
آه آرامش باعث شد دست بجنبانم. وسایل را به دستش می دادم تا در جای مناسب قرار دهد.
داد زد:
– جوون مرگ شده به دستمال خشک بده.
بی حرف بلند شدم و دستمالی به سمتش گرفتم با عصبانیت به جان کف کابینت های
نم دار افتاد. چند ساعتی میشد که کل آشپزخانه را شسته و سابیده بودیم؛ با این حال هنوز هم رطوبت داشتند.
ـ چرا خشک نمی شن…؟ لعنتی…
می دانستم باید سکوت کنم. در این مواقع اجازه می دادم خودش را خالی کند.
ـ وسایل رو بده.
وسایل را به سمتش گرفتم.
ـ این چیه می دی دستم؟! دختره ی بی عقل! اول برو اون کفیا رو بیار بندازم کف کابینتا.
باز هم سهم من سکوت بود و سهم او غر زدن. به خودم نهیب زدم « حق دارد؛ تمام جوانی اش در بازی های زمانه به تاراج رفته اند و روزگار چون دزدی بی رحم همه دوست داشتن هایش را گرفته. آن هم فقط با یک بهانه!» آه می کشم… سه ماه…. فقط کافی است به خودم و خودش فرصت دهم و سه ماه همدیگر را تحمل کنیم. درست مثل تمام این چند سال…
رمان پاییز سال بعد از طریق انتشارات شقایق و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.
سمیرا ایرتوند متولد دی ماه 1366 و ساکن کرمانشاه است. تحصیلات خود را در رشته ی کارشناسی حسابداری به پایان رسانده است. نویسندگی را از سال ۱۳۹۰ با فضای مجازی آغاز کرد و اولین کتاب چاپی وی در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.
رمان پاییز سال بعد – انتشارات شقایق
رمان طعم گس زیتون – انتشارات علی
رمان کافه اطلسی (اطلسی های خیس) – فروش مجازی اپلیکیشن باغاستور
رمان ذره ذره تا عشق – فروش مجازی اپلیکیشن باغاستور
رمان رد پای برف – فروش مجازی اپلیکیشن باغاستور
رمان حوالی این شهر – در حال تایپ
رمان دچارت نیستم – در حال تایپ
رمان دهلیز ـ انتشارات صدای معاصر