رمان سیزدهمین روز از پاییز
رمان سیزدهمین روز از پاییز از زهرا زنده‌ دلان یک رمان در ژانرهای رمان اجتماعی|رمان رئال|رمان عاشقانه می باشد که سال 1398 در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است. مقداری از متن رمان: طبق معمول با حالتی پر از تردید مشغول رصد کردن گوشیم شد و من بی‌توجه به چک کردنش به اخم‌های دلبرش چشم دوختم. اون تو دنیای شک و شبه‌اش ...

رمان سیزدهمین روز از پاییز از زهرا زنده‌ دلان یک رمان در ژانرهای رمان اجتماعی|رمان رئال|رمان عاشقانه می باشد که سال 1398 در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است.

مقداری از متن رمان:

طبق معمول با حالتی پر از تردید مشغول رصد کردن گوشیم شد و من بی‌توجه به چک کردنش به اخم‌های دلبرش چشم دوختم. اون تو دنیای شک و شبه‌اش سیر می‌کرد و من تو دنیایی که می‌گفت اخم چقدر به چهره‌ی مردونه‌اش میاد!
به یک باره سرش رو بالا گرفت و با لحن سردی رو بهم گفت:
– اینستات رو پاک می کنی! همین الان هم پاک می‌کنی، می‌خوام ببینم!
با قیافه‌ی آویزون و لحن مظلومی در جوابش گفتم:
– توروخدا نه! من که کاری نمی‌کنم توی اینستام، فقط با دوستام چت می‌کنم. بذار داشته باشم، خواهش می‌کنم!
نچ بلندی گفت و دستش رو روی شونه‌ام انداخت. حالا با فاصله‌ی کمتری کنارش بودم، دلم نمی‌خواست روز قشنگ‌مون خراب بشه، دلم نمی‌خواست دلش رو بشکنم.
– باشه… هر چی تو بگی ولی خب اگه حوصله‌ام سر رفت چی؟!
بوسی روی موهام نشوند و با لحن دل‌فریبش گفت:
– خودم حوصله‌ات رو سر جاش میارم توله سگ!
لبخندی به روش زدم و بی‌اینکه اعتنایی به آه و ناله‌های همیشگیِ حس مزاحمِ وجودم کنم برنامه رو پاک کردم. لبخند روی لب‌هام بود اما یک چیزی مثل خوره توی جونم داشت جلز و ولز می‌کرد، یه چیزی که از این حجم از شک و بی‌اعتمادی محمد می‌ترسید!
افکارم رو پس زدم و سرم رو به سمتش گرفتم و با شیطنت گفتم:
– خب خب… توام پاک کن ببینم که!
چشم غره‌ای زد و تمسخرآمیز گفت:
– چرا اون‌وقت؟
دستش رو محکم فشار دادم و با لحن لوسی گفتم:
– چون خانومتون پاک کردند شماهم باید پاک کنید، این یه دستوره!
پوزخندی به روم زد و با تلخ‌ترین لحن ممکن جواب داد.
– چه گوه خوری‌ها، من فرق دارم با تو! من پسرم، تو چی؟!
لب هام لرزیدند و بهت بین‌شون فاصله انداخت.
– یعنی چی محمد؟ مگه من دخترم باید…
انگشت اشاره‌اش به طرفم گرفت و بی رحمانه گفت:
– همین که گفتم! قرار شد هر چی گفتم بگی چشم، بی کم و کسر! دخترهای الان هر گوهی بگی می‌خورن، نمی‌خوام تو مثل اون‌ها باشی!

رمان سیزدهمین روز از پاییز از زهرا زنده‌ دلان در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است و برای دانلود رمان باید اپلیکیشن رمان کلوب را از طریق لینک زیر نصب فرمایید

رمان سیزدهمین روز از پاییز

نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=2259
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
درباره ما
\"رمان کلوب: ماجراجویی در دنیای کتاب‌ها، در کنار دوستان جدید. اینجا، هر کتاب‌خوانی یک همراه پیدا می‌کند. عضو شو و با هم کتاب‌خوانی را به یک تجربه‌ی اجتماعی تبدیل کنیم!\" \"رمان کلوب: برای آن‌ها که رمان نفس می‌کشند. پاتوقی گرم و صمیمی برای عاشقان کتاب، پر از رمان‌های جذاب، گفتگوهای داغ و پیشنهادهای هیجان‌انگیز. همین حالا عضو شو و به جمع ما بپیوند!\"
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!