رمان ناجی
رمان ناجی از آرام|سارا.ص یک رمان در ژانرهای رمان آسیب اجتماعی|رمان درام|رمان رئال|رمان عاشقانه می باشد که سال 1400 در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است. مقداری از متن رمان: متین خیره نگام کرد و گفت : -میشه بدون چادر ببینمت؟ حالا که خواستمو قبول کرده بود روم نمیشد بگم نه بلند شدم چادرمو بیرون آوردم صورتم از خجالت داغ کرده بود و مطمعن بودم سرخ ...

رمان ناجی از آرام|سارا.ص یک رمان در ژانرهای رمان آسیب اجتماعی|رمان درام|رمان رئال|رمان عاشقانه می باشد که سال 1400 در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است.

مقداری از متن رمان:

متین خیره نگام کرد و گفت :
-میشه بدون چادر ببینمت؟
حالا که خواستمو قبول کرده بود روم نمیشد بگم نه
بلند شدم چادرمو بیرون آوردم
صورتم از خجالت داغ کرده بود و مطمعن بودم سرخ شدم
با اینکه بقول مامان استخونی بودم ولی باسن و سینه پری داشتم
سریع نشستم روی تخت و سرمو انداختم پایین که گفت:
-آرزو…
+ب…بله.
-ما که محرمیم روسریتم بردار
با تعجب نگاش کردم و رفتم عقب و گفتم:
+نه نمیشه
اومد جلو دستمو گرفت، انگار آتیش وصل کردن بهم ماتم برد که گفت:
-آروم باش عزیزم
حتی نمیتونستم دستمو بیرون بکشم از دستش
-هیچکس قرار نیست بفهمه ما قراره تا چندوقت دیگه عقد کنیم الانم که محرمیم
مردد نگاش کردم چشماش آروم بود اما یه چیزی تهه نگاهش بود که منو میترسوند ناخاسته بلند شدم و رفتم جلو اینه، روسریمو باز کردم و از روی سرم برداشتمش
چشمامو از خجالت بستم با حس گرمی دستاش دور کمرم از جا پریدم و چرخیدم که گفت:
-خیلی موهات قشنگه
سرانگشتاشو روی بازوم کشید، عین آدمای مسخ شده بدون هیچ واکنشی همونطوری مونده بودم
اولین بار بود همچین حسی تجربه میکردم، دستشو بین موهام فرو کرد سرشو خم کردو زیر گوشم گفت :
-کاش زودتر مال من شی
هنوز تو شوک حرفش بودم که سرشو آورد مماس صورتم و توی لحظه لبمو بوسید
زیر دلم تیر کشیدو چشمام بسته شد…

رمان ناجی از آرام|سارا.ص در اپلیکیشن رمان کلوب منتشر شده است و برای دانلود رمان باید اپلیکیشن رمان کلوب را از طریق لینک زیر نصب فرمایید

رمان ناجی

نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romanclub.ir/?p=2140
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان کلوب " میباشد.